ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و وقت خوش
امروز صبح بیدار شدم یه خواب دیده بودم اصن اکشن ازینا که تو چین تولید میشه همش اکشنه یه چیزایی دیدم که تو بیداری هم ندیده بودم خلاصه خیلی با این خواب حال کردم
جدیدا یه چیزی فهمیدم که هرچی بیشتر ساکن باشی بیشتر افسرده میشی و میپوسی
مثه اب یه ذره اب رو بزاری یه جایی میگنده و اب میشه جایگاه میکروب ها و جلبک ها و مواد زائد ادمم همینه هرچی بیشتر ساکن باشی بیشتر افسرده میشی
سیزده رفتیم بیرون بعدشم با دوستام بیرون بودم
14 هم با بروبچ رفتیم بیرون
کلا روزایی که گذشت نه خوب بود نه بد متعادل بود
باشگاه هم کم کم شروع میشه باس برم ثبت نوم کنم برم خسته شدم تو خونه
خدانگهدار حوصله ندارم
دیدمت دورنمای در و بام ای شیراز
سرم آمد به بر سینه سلام ای شیراز
وامداریم سرافکنده ز خجلت در پیش
که پس انداخته ایم اینهمه وام ای شیراز
توسن بخت نه رام است خدا می داند
ورنه دانی که مرا چیست مرام ای شیراز
نکهت باغ گل و نزهت نارنجستان
از نسیمم بنوازند مشام ای شیراز
نرگسم سوی چمن خواند و سروم سوی باغ
من مردد که دهم دل به کدام ای شیراز
به قیام از بر هر گنبد سبزی سروی
چون عروسان خرامان به خیام ای شیراز
توئی آن کشور افسانه که خشت و گل تست
با من از عهد کهن پیک و پیام ای شیراز
سرورانت مگر از سرو روانت زادند
که در آفاق بلندند و به نام ای شیراز
قرن ها می رود و ذکر جمیل سعدی
همچنان مانده در افواه انام ای شیراز
خواجه بفشرد سخن را و فکندش همه پوست
تا به لب راند همه جان کلام ای شیراز
زان می لعل که خمخانه به حافظ دادی
جرعه ای نیز مرا ریز به جام ای شیراز
زان خرابات که بر مسند آن خواجه مقیم
گوشه ای نیز مرا بخش مقام ای شیراز
ترک جوشی زده ام نیم پز و نامطبوع
تب عشقی که بتابیم تمام ای شیراز
شهسوار سخنم لیک نه با آن شمشیر
که به روی تو برآید ز نیام ای شیراز
شاید از گرد و غبار سفرم نشناسی
شهریارم به در خواجه غلام ای شیراز