خلاصه کتاب ابله
کتاب «ابله» (به روسی: Идиот) رمانی از فئودور داستایفسکی، نویسندهٔ بزرگ روس است که برای اولین بار در سال ۱۸۶۹ منتشر شد. این رمان یکی از آثار برجستهٔ داستایفسکی به شمار میرود و به خاطر شخصیتپردازی قوی، داستان جذاب و پرداختن به مسائل فلسفی و اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است.
خلاصه داستان:
داستان رمان حول شخصیت شاهزاده میشکین، مردی جوان و سادهدل است که پس از سالها اقامت در آسایشگاه روانی در سوئیس، به روسیه بازمیگردد. میشکین از بیماری صرع رنج میبرد و به دلیل صداقت و سادگیاش، اغلب توسط اطرافیانش «ابله» خطاب میشود.
میشکین در بدو ورود به سن پترزبورگ، با جامعهای پر از فساد، ریاکاری و طمع روبرو میشود. او درگیر روابط پیچیدهٔ میان شخصیتهای مختلف داستان میشود که هر کدام به نوعی با مشکلات و تضادهای درونی خود دست و پنجه نرم میکنند.
عشق، نفرت، حسادت، بخشش و ایمان از جمله موضوعاتی هستند که در این رمان به آنها پرداخته میشود. داستایفسکی با خلق شخصیتهای چندوجهی و پیچیده، تصویری واقعگرایانه از جامعهٔ روسیه در قرن نوزدهم ارائه میدهد.
شخصیتهای اصلی:
* شاهزاده میشکین: شخصیت اصلی داستان، مردی سادهدل و مهربان که به دلیل بیماری و صداقتش «ابله» نامیده میشود.
* ناستاسیا فیلیپپونا: زنی زیبا و مرموز که درگیر روابط پیچیده و پرتنشی است.
* راگوژین: مردی আবেগین و پرشور که به ناستاسیا علاقهٔ زیادی دارد.
* لیزاوتا پروکوفیونا: زنی جاهطلب و خودخواه که به دنبال منافع خود است.
* ایپولیت: مردی بیمار و ناامید که در آستانهٔ مرگ قرار دارد.
موضوعات اصلی:
* سادگی و معصومیت: داستایفسکی در این رمان به تقابل بین سادگی و معصومیت شاهزاده میشکین با پیچیدگی و فساد جامعه میپردازد.
* عشق و نفرت: عشق و نفرت از جمله نیروهای محرکهٔ اصلی داستان هستند و شخصیتها را به سوی اعمال مختلف سوق میدهند.
* ایمان و بیایمانی: ایمان و بیایمانی از دیگر موضوعات مهم کتاب هستند و در طول داستان مورد بحث و بررسی قرار میگیرند.
* بیماری و مرگ: بیماری و مرگ نیز در این رمان نقش مهمی ایفا میکنند و به تأمل در مورد معنای زندگی و وجود انسان میپردازند.
اهمیت کتاب:
«ابله» یکی از شاهکارهای ادبیات جهان به شمار میرود و به دلیل پرداختن به مسائل انسانی و اجتماعی، همواره مورد توجه خوانندگان و منتقدان بوده است. این رمان تأثیر زیادی بر ادبیات پس از خود داشته و به عنوان یکی از آثار برجستهٔ داستایفسکی شناخته میشود.
خودکشی گونه ای اعتراف است، اعتراف به اینکه از زندگی عقب افتادیم و یا آنرا نفهمیدیم. می دانم این زندگی پوچ است و در این هیچ شک و شبهه ای ندارم اما آگاهانه روبرو شده ام با این پوچی. دیگر پوچی به من نمیگوید خودکشی تنها راه حل است. پوچی به من میگوید فردایی وجود ندارد و همین سبب میشود که از این پس به اختیار تکیه کنم. اکنون باور دارم که پوچی منجر به خودکشی نمیشود. پوچ، آخرین اندیشه ی محکوم به مرگی است که در چند قدمی ریسمان و سقوط سرسام آور قرار دارد و محکوم به مرگ درست متضاد کسی است که خودکشی کرده است. پس من با علم به این پوچی و بیهودگی به زندگی و زیستن، سیزیف وار ادامه می دهم و مطمئنم که سیزیف را باید خوشبخت انگاشت چون خودش اختیار خویش را بدست گرفته.
➖آلبر کامو
چنان سردم است که قلم را به زحمت در دست گرفته ام. بیهودگیِ همه چیز؛ مدتی است که مدام آن را احساس می کنم. هاردی و مردیت با هم مرا که کسل بودم با سردرد به رختخواب فرستادند. حالا این احساس را می شناسم؛ هنگامی است که نمی توانم جمله ای بسازم، زیر لبی زمزمه می کنم و می جنبم و هیچ چیز از ذهنم نمی گذرد، مغزم به پنجره ای خالی می ماند. در این مواقع درِ اتاقم را می بندم و به رختخواب می روم، در گوشم پنبه می گذارم و یکی دو روز دراز می کشم و در زمان به چه مسافت هایی سفر می کنم. اگر اجازه بدهم چه " حس هایی" در ستون فقرات و سرم گسترش می یابند؛ چقدر خستگیِ مبالغه آمیز و چقدر اضطراب و ناامیدی و رهاییِ بهشتی و استراحت و بعد باز اندوه...
اضطراب یعنی زمانی که به همه چیز بیش از حد اهمیت میدی. افسردگی یعنی زمانی که واقعاً به هیچی اهمیت نمیدی. داشتن هر دوشون عین اینه که از درون مرده باشی ولی از بیرون زندهای...
دقیقا شرح حال الان منه... همیشه مضطرب و دائم افسرده ...
گوته میگوید:
اگر ثروتمند نیستی مهم نیست، بسیاری از مردم ثروتمند نیستند
اگر سالم نیستی، هستند افرادی که با معلولیت و بیماری زندگی می کنند
اگر زیبا نیستی برخورد درست با زشتی هم وجود دارد
اگر جوان نیستی، همه با چهره پیری مواجه می شوند
اگر تحصیلات عالی نداری با کمی سواد هم می توان زندگی کرد
اگر قدرت سیاسی و مقام نداری، مشاغل مهم متعلق به معدودی انسان هاست
اما، اگر «عزت نفس نداری»، هیچ نداری
امپاتی (empathy) چیست؟
"امپاتی" به معنی خود را به جای دیگران قرار دادن است. مادری کودکش را به گردش می برد. او خیلی خوشحال است اما کودک زار زار گریه می کند.
مادر ابتدا دلیل گریه کودک را نمی فهمد اما وقتی خود را جای کودک می گذارد و از دید کودک به جهان می نگرد، تازه متوجه می شود کودک فقط پاهای آدمها را می بیند، و در این شلوغی چیز دیگری نمی بیند. از این پایین دنیا خیلی خسته کننده است.
هرچه توانایی امپاتی در شما افزایش پیدا کند، ارتباطهای صمیمانه تری با دیگران خواهید داشت.
پژوهشگران معتقدند که امپاتی می تواند تا حد زیادی مشکلات خانوادگی را که عموما از عدم درک متقابل ناشی می شود، حل و فصل کند.
اگر پدر و یا مادر هستید خودتان را جای فرزندتان بگذارید ، آیا چنین والدینی را دوست دارید؟ خودتان را جای همسر، معلم، شاگرد، فروشنده، خریدار و یا دوستتان بگذارید.
آیا طرف مقابلتان را دوست دارید؟
"توانایی امپاتی را تمرین کنید و در خود افزایش دهید."