انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)
انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)

و تو رفتی...

و تو رفتی و زمین با همه وسعت خود خالی شد

اکنون من و خیال تو و بارانی که فقط به یاد تو می بارد.

با نبودنت نخواهم ساخت که هنوز باور دارم آن بالا خدایی است که به این بازی زیبای ما با خنده می نگرد

چون باور دارم تو خواهی آمد و باز جشن سه نفره ما بر پا خواهد شد ، من و تو و باران ....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد