ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟
پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم
تنهاییت برای من …
غصه هایت برای من …
همه بغضها و اشکهایت برای من ...
اذیتها ، آزارها و عصبانیت هایت برای من ...
فقط بخند برایم ، بخند
آنقدر بلند
تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را…
صدای همیشه خوب بودنت را
تا من هم یکبار خنده را تجربه کنم
فقط بخند ، همین ...
محرّم: آنگاه که انسانی به آن درجه از عشق و آگاهی میرسد که خالصانه وعاشقانه همۀ وابستگیها، دلبستگیها و حتّی جان شیرین را در راه آرمانی مقدّس فدا میکند، ملکوت خشنود میشود. کائنات آذین بندی میکند. خداوند لبخند میزند و عاشقانه آغوش می گشاید.چنین پروازی را سوگی نیست. ماتمی نیست. اشک و آهی نیست. بلکه تنها عشق است و شادی وصل. (از وبلاگ حدیث آشنا)
قصاص چشم هایم
تمامی ندارد
هزار توبه ،پس دلدادگی ام صف کشیده
گناه دل بستنم
کبیره ترین غفلت عقلم بود
یا خروج از جاده ی بی نیازی؟
تاوان عشقت را، چشم های گریسته ام پس میدهند!
و عشق عظیم ترین خلاف بود
برزمینی که تو راه می روی...!
اشک ریختن چشم نمی خواهد ... ،
دل می خواهد ...
دنیای من تفسر سه واژه است
"من"
.
"تو"
.
"خدا"
در شب بی پروایی مهتاب