ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سلام
نمیدونم چطور فکرامو بریزم رو دایره
گیجم، سردرگم و خسته
خیلی خسته فک میکنم...
همیشه توی زندگیم سعی کردم خواسته ی دیگران رو مهم بشمارم و خواسته ی خودمو بکشم حس کردم خواسته ی دیگران حقشونه حس کردم من از زندگی خیلی چیزا دیدم و اونا سهمشون کمتر از منه و نوبت اوناس ک ازین خوشی و شادی بهرمند بشن بخاطر همین کشیدم کنار از خیلی چیزا و گفتم بفرما اول شما
شاید اشتباه باشه شایدم درست ولی هرچی ک باشه میگذره ده سال دیگه بزودی میگذره مث همین 24 سالی ک گذشت و همش دقیقا عین یک پلک زدن چشم بود، بقیه ی عمر هم خواهد گذشت و تفکری باقی میمونه ک بهش میگن خاطرات، حسابی امیدوارم روزی ک سنم بالا رفت ب گذشته ک نگاه کردم چشمام اشکبار نشن و اگرم بخان اشکبار شن اشک غرور و افتخار باشه بخاطر کارهایی ک کردم نه اشک سرافکندگی
داشتم فکر میکردم عصری گفتم شاید واقعا من خاص باشم شاید واقعا عاره و بقیه نه، یکم بیشتر عمیق شدم دیدم مثکه من نه و بقیه عاره
حس کردم اولش ک خیلی خوبتر از بقیه درک میکنم و دنیای ذهنیم متفاوته و من خیلی خفنم ولی فک کردم دیدم خیلی از آدما خیلی خیلی از آدما بهتر از منن و مث من هر چیز کوچکی رو توی طبل نمیکوبن
یه دسته بندی شخصیتی ساختم همون موقع فکر ک آگه شخصیت پنج دسته داشت من کدوم بودم
عالی -> خوب -> متوسط -> ضعیف -> بد
این پنج دسته بودن و من خودمو تو ضعیف جا دادم و حقیقتا حس میکنم جایگاهم همینه
تفکرات مهم هستن ولی ازون مهمتر نمود عملی تفکر هست ینی خروجی ذهن
مث یه کارخانه مواد اولیه خیلی مهمه تو کیفیت نهایی اما درجه ی آخر کالایی ک تولید میشه مهمه و از روی اون کالا به کیفیت کارخانه پی میبرن
انسانم همینه تفکراتش مهمه ولی خروجی عملی ک فکر بهش میده مهمتره
اما ناراحت بودم و شدم ازینکه حس کردم میتونست وضعم بهتر از اینی ک هست باشه ، توقع زیادی نبود داشتن حقوق اساسی و رفع نیاز های اولیه
این هم سرنوشت من بود ک ایرانی باشم و در این نقطه از جهان زندگی کنم منظورم اینه ک میشد خیلی جاهای دیگه هم متولد شد میشد زندگی ای گیرت بیاد ک بهتر باشه اصلا هیچوقت درکش نکردم چطوری یهو چشم باز میکنی میبینی توی یه خونه با یه خانواده جدید هستی و هیچیشو درک نمیکنی ک چی شد ک اینجایی چطوری اینجایی روحت چطور ب اینجا رسیده چرا جای دیگه ای نیستی کلی بهش فک کردم ولی نتیجه نداده بهم
وضع روحیم خیلی خرابه ولی یه نکته ی مثبت هست حداقل اینجا هست ک حرفامو بنویسم درسته کسی رو ندارم ولی اینجا رو دارم
وقت بخیر
راستی خیلی دیگه نمونده به عید :)) الکی الکی یک سال دیگر نیز در شرف گذشتن است...
سلام
منم همیشه واسه شادی ها کشیدم کنار و کارای و حال های سخت رو انتخاب کردم
کاش میشد سهم ما هم خوبی و خوشی شه