انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)
انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)

دل بی کینه من ...

دوستان شرح دل خسته من گوش کنید

تا که ازجام فلک ساغر می نوش کنید

گفتگوی من ودل ازمحن دوران بود

یا که واضح تر از ان اه شب هجران بود

گفتگوی من ودل قصه خاموشی بود

گر نگویم به غلط عهد فراموشی بود

دوستان قصه من قصه تنهای دل است

سخن از خستگی وسردی وماءوای دل است

دوستان راز دلم را چو عیان می سازم

شعر بی ساز خودم را به فغان می سازم

روزگاریست که من با دل سر گشته خود

می زنم گام که جویم ره گمگشته خود

روزگاریست که من با غم دل حیرانم

چند گاهی ست که من واله وسر گردانم

شرح این قصه نداند دل بی کینه من



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد