انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)
انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)

حکایت

حکایت بارانی بی امان است
این گونه که من
دوستت می دارم

شوریده وار و پریشان باریدن
بر خزه ها و خیزاب ها
به بی راهه و راه ها تاختن
بی تاب، بی قرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سرنهادن
و تو را به یاد آوردن

چون خونی در دل
که همواره
فراموش می شود.
حکایتی بارانی بی قرار است
این گونه که من
دوستت دارم

 _________________________________________

 وقتی به سیر تو پرداختم فهمیدم که چقدر دنیا بزرگ است
از قطب تا استوای تو را
پیاده قدم زدم
از گریبانت سر در نیاوردم

نظرات 1 + ارسال نظر
فتوکده 1392/09/21 ساعت 21:21 http://photokade.com/

زندگی بافتن یک قالی است نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده است تو در این بین فقط میبافی
نقشه را خوب ببین !!! نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند

به فتوکده سر بزنید مطمئنن خوشتان میاید

اگر خوب بود ما رو به نام

فتوکده | کارت پستال و کارت ویزیت

لینک کنید و از تماس با ما در سایت خبر بدید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد