هوای ابروانش برفی بود...
از چشم هایش ستاره میبارید....
سکوت بر لب هایش تب کرده بود!
ستاره هایش دلم را چنگ میزد!
من، عصایش شدم به عرض یک خیابان شلوغ!
او ولی زیر لب نفرینم کرد:
الهی که پیر شوی پسرم!!!!!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
هوای ابروانش برفی بود...
از چشم هایش ستاره میبارید....
سکوت بر لب هایش تب کرده بود!
ستاره هایش دلم را چنگ میزد!
من، عصایش شدم به عرض یک خیابان شلوغ!
او ولی زیر لب نفرینم کرد:
الهی که پیر شوی پسرم!!!!!