این روزها تلخ میگذرد
دستم میلرزد از توصیفش!
همین بس که:
نفس کشیدنم در این مرگ تدریجی
مثل خودکشی است
با تیغ کُند....
آهــــای غـــریبـــه ...!
کنـــارش میشینـــی و فقــط بــا چنـــد ایـــه قــرآن محـــرمــش مــی شـــوی...!!!!
و مــن آشنــا بــا یکـــ دنیـــا عشــق و حســرتـــ بـــه او نــامحــرمــم....!!!!
خدایا!
خدایا فقط تو را می خواهم.....باور کرده ام که فقط تویی سنگ صبور حرف هایم
می ترسم از اینکه بگم دوسش دارم...اون نمی دونه که با دل من چه کرده...نمی دونه که دلی رو اسیر خودش کرده
هنوز در باورم نیست که دل به اون دادم و اون شده همه هستی ام
او شد اولین عشقم در زندگی
بارالها گویی تو تمام زیبایی های عالم را در چهره و کلام او نهاده بودی
واین گونه مرا اسیر او کردی و دل کندن از او شد برایم محال و داشتنش بزرگترین ارزویم در زندگی
حالا که عاشقش شدم تو بگو چه کنم که تنهایم نگذارد....خدایا امشب به تو می گویم چون تو تنها مونس تنهایی هایم هستی..
چگونه بگویم بدون او می میرم....او رفته و در باورم نیست نبودنش...
اعتراف می کنم نفسم به بودن او وابسته است
بعد رفتن او دگر این نفس را هم نمی خواهم....حال تو بگو چه کنم ؟
بار خدایا دوست دارم مرا بفهمد حتی برای یه لحظه
همه چی تموم شد!!!!!!!!!!!!
خوشبختیت آرزومه عشقم
به جرم وسوسه
چه طعنه ها که نشنیدی حوا
پس از تو
همه تا توانستند آدم شدند !
... چه صادقانه حوا بودی ...
و چه ریاکارانه آدمیم!
عاشق هوس های عاشقانه ام
دست هایت را به من بده
به جهنم که مرا به جهنم میبرند به خاطر عشقبازی با تو !!!
تو خود بهشتی.....
گفت: حالت را نمی پرسم چون می دانم خوبی، ...
عکس هایت همه با لبخندند !! ...
نمی دانست عکاس که می گوید سیب،
من یاد حماقت آدم و حوا می افتم
خدایا حواست هست؟!
صدای هق هق گریه هام...از همون گلویی میاد که تو...
از رگش به من نزدیک تری.