برهنـــــــگی بیــــــماری عصــــر مـــاست...
به گمـــــان من تـــــــــن تو بـــاید مــال کســـــــی بـــــاشد،
کــــــــه...
روحـــــــــش را برای تو عریــــــــان کرده بـــــــــاشد...
"چارلی چاپلین"
در مکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است
غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده
و تمام درست هایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود
در مکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته
و انسانها به دور خویش میگردند
در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست
دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید
غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود
در همان نماز ساده خویش تصور خدا را در کمک به مردم جستجو کنم
شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست...
"حسین پناهی"
.
.
.
.
.
وقتی سرم را به دیوار زمان تکیه میدم ، افکارم و احساسم مثل پروانه شروع میکنند
تووی سرم بازی کردن.
گاهی که یاد باربد میافتم، با خودم میگم : چرا سعی نکرد که اول خودشو ببخشه و
بعد منو ؟
چرا اینقدر سختگیر بود؟( از بس سخت میگرفت، دنیا و روزگار هم بهش سخت
میگرفت )
چرا فکر میکرد مسئول فکر و برداشت مردم و یا دشمن خودش هست؟
چرا فکر میکرد اگر برای کسی اینقدر ارزش داره که پیگیر بود و نبودش باشه ، و
دیگران متوجه بشن یکی هست
که دوستش داره ، گناه کرده یا آبروش رفته .... یعنی دوست داشتن یک انسان وقتی
دشمنش بفهمه ، یکی
هست که رقیبشو دوست داره باعث آبرو ریزیه؟
چقدر راحت ارزش گذاری میکرد، به یکی میگفت بی ارزش و به دیگری میگفت با
ارزش
گاهی میگم باربد فقط دنبال بهونه رفتن بود، وقتی دوستت نداشت ، چیز دیگه ای
برای گفتن نمی موند...
خودشو توی چه چهارچوبی گیر انداخته بود، که اینطور فکر میکرد و برخورد
میکرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ظاهر ، پول ، موقعیت ، تحصیلات ، هوس آنی که با هم جمع بشن، این دوره زمونه
بهش میگن عشق . اما من
بهش میگم هیچی ، چون همشون رفتنی هستند...
.
.
.
.
فرض کنید زندگی همچون یک بازی است.
قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید. جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها شیشه ای هستند. پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد، اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد ، کاملا شکسته و خرد میشوند.
او در ادامه میگوید : آن چهار توپ شیشه ای عبارتند از خانواده، سلامتی، دوستان و روح خودتان و توپ لاستیکی همان کارتان است.کار را بر هیچ یک از عوامل فوق ترجیح ندهید، چون همیشه کاری برای کاسبی وجود دارد ولی دوستی که از دست رفت دیگر بر نمیگردد، خانواده ای که از هم پاشید دیگر جمع نمیشود، سلامتی از دست رفته باز نمیگردد و روح آزرده دیگر آرامشی ندارد؛