انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)
انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)

96/3/19


خیلی وقتی میشه هیچی ننوشتم که گرچه خیلی مهم هم نبوده چون کسی اینا رو نمیخونه



سلام

بخاطر دل خودم مینویسم چون حس میکنم نوشتن چیزی که باعث رنجش و اذیتت میشه میتونه ارامش بخش باشه

توی تلگرام خیلی بحث کردیم راجع به حجاب زندگی و همه چی , داریم سعی میکنیم استفاده ی مثبت بکنیم از فضای مجازی البته یه عمر استفاده ی منفی کردم امشب خوب بود گرچه باعث تاسف من شد ک چرا اینجا هستم گرچه میتونستم جای بهتری باشم

دلم گرفت غرق شده و ناراحت یه جا نشستم و میخام ناراحتیمو تسکین بدم گرچه سخته

ولی ادمی همینه چه میشه کرد من ک غم رو دوست دارم ازینکه توی این حس باشم بدم نمیاد دوس دارم غرق شم برم ته ته همونجا چشمامو باز کنم به همه چی نگاه کنم به چیزایی ک از دست دادم فکر کنم ببینم اوضاع چیه چی نیست

چن سال گذشت و تغییری توی من ایجاد نشد فضای مجازی رو نتونستم درست مدیریت کنم و خیلی از فرصت ها رو ازم گرفت

اولین پستی ک اینجا نوشتم سال نود و یک بود ینی نوزده سال داشتم و الان بیست و چهار ساله شدم هنوز هم دنبال مردن هستم هنوز هم نا امید و تنها و بی کس هستم هنوز هم درد شکست عشقیم اذیتم میکنه هنوز همافکارم منو هدایت میکنن نه عقلم و منطقم , افکاری که اکثرا پوچ هستن و یه دنیای پر از دود دور سرم تشکیل دادن و باعث شدن همه چی برام سیاه باشه هنوزم خودمو محترم نمیدونم هنوزم عقب هستم از همه چی و هزاران هنوزم دیگر

تفاوتی ک خیلی میتونه وجود داشته باشه سست شدن ایمانم هست ک مثل قدیم نیستم داشتم خوب میشدم داشتم به خدا نزدیک تر میشدم ولی دور شدم عقب کشیدم دین برام بی معنی شده شاید همین هم علت پسرفت هام باشه

ولی همچنان میگذرد و خدا هست و خوبی هست گرچه من بد روزگار باشم و نبودم بهتر از بودنم باشد

میگذرانیم شبا تا صبح بیدار فکر و فکر به چیز هایی ک شده و چیز هایی ک خواهد شدخسته از همه چی در عین حالی ک خیلی ها اطراف ادم هستن ولی بازم میبینی ک تنهایی:(


همیشه ارمانم این بود ک به یه جایی برسم و بتونم به مردم کمک کنم ولی تلاشی نکردم شاید هم تلاشی بوده باشه ولی نا کافی بوده باشه

امیدوارم خدا حاجت دل من رو هم براورده کنه به طریقی و زحمت رو برای همه کم کنیم و راحتی رو برا خیلیا به ارمغان بیاریم

شاید نبود من واقعا بهتر باشه از بودنم مشخص نیست

در بودنم ک سودی نبود پس تست میکنیم نبودنم رو...

در پناه خدای بزرگ و منان شاد و سلامت باشین


14 ام ماه مبارک رمضان سال 1396 و من دو سال هست ک روزه نمیگیرم


مرگ من روزی فرا خواهد رسید

مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبارآلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور


مرگ من روزی فرا خواهد رسید
روزی از این تلخ و شیرین روزها
روز پوچی همچو روزان دگر
سایه‌ای ز امروزها‌، دیروزها

دیدگانم همچو دالان‌های تار
گونه‌هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد

می خزند آرام روی دفترم
دست‌هایم فارغ از افسون شعر
یاد می‌آرم که در دستان من
روزگاری شعله می زد خون شعر

خاک می خواند مرا هر دم به خویش
می رسند از ره که در خاکم نهند
آه شاید عاشقانم نیمه شب
گل به روی گور غمناکم نهند

بعد من ناگه به یک‌سو می روند
پرده‌های تیرهٔ دنیای من
چشم‌های ناشناسی می خزند
روی کاغذها و دفترهای من

در اتاق کوچکم پا می نهد
بعد من، با یاد من بیگانه‌ای
در بر آیینه می‌ماند به جای
تار مویی، نقش دستی، شانه‌ای

می‌رهم از خویش و می‌مانم ز خویش
هر چه بر جا مانده ویران می‌شود
روح من چون بادبان قایقی
در افقها دور و پنهان می‌شود

می‌شتابند از پی هم بی‌شکیب
روزها و هفته‌ها و ماه‌ها
چشم تو در انتظار نامه‌ای
خیره می‌ماند به چشم راه‌ها

لیک دیگر پیکر سرد مرا
می‌فشارد خاکِ دامنگیر خاک
بی‌تو دور از ضربه‌های قلب تو
قلب من می‌پوسد آنجا زیر خاک

بعدها نام مرا باران و باد
نرم می‌شویند از رخسار سنگ
گور من گمنام می‌ماند به راه
فارغ از افسانه‌های نام و ننگ

1394/07/23




باز در خاطره‌ها، یاد تو ای رهرو عشق
شعله سرکش آزادگی افروخته است
یک جهان ، بر تو و بر همت و مردانگی‌ات
از سر شوق و طلب ، دیده جان دوخته است
فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد . . .

1393/12/29

داشتم یه فیلم میدیدم

دیدم ک خوبی چقدر بی حد و مرزه و مرز خوبی تا بینهایت ادامه داره

افسوس خوردم به اینکه چقدر میشه خوب بود و من چقدر روحم کوچیکه که تا یه خوبی میکنم تو طبل و کرنا میکوبم واسه خودم متاسفم ک اینقدر کوچک نظر و عقب افتاده و پستم

کاش منم میتونستم بی منت ببخشم بی حد و حصر ببخشم و به چیزی ک بخشیدم فک نکنم کاش میشد چیزایی ک ازارم میدنو دور بریزمو اروم باشم کاش میشد درکم بیشتر باشه و همه رو بتونم درک کنمو باهاشون خوش رفتار باشم

واقعا ک ...


1393/12/29

سلام وقتتون زیبا ایامتون شاداب :))


عجب جمله ای گفتما اصن یه وضی من فیلفوسم کلا خخخخ

اخرین روز سال 93 هست امسالم گذشت به قول یکی از علما ک میگفت عمر میگذره خوبی و بدی هم همینطور خوشحال باشیم ک میگذره و نمیمونه چون اگر میموند تحمل دردا و مشکلاتمون برامون خیلی سخت میشد پس چون میگذره دردی نداریم اصن :)

دیروز روی خوبی بود با دوستان قدیمی رفتیم بالا کوه اذیت کردیم یکم ورزش کردیم در بعضی مواقع سیگار کشیدیم من یه پک بیشتر نزدم البته :)) یه نفرمون سیگاری بود همه را میخاست سیگاری بنماید

عکس گرفتیم خلاصه خوش گذشت جا همه دوستان خالی

امسالم گذشت , امسال بیشتر از پارسال من با اینترنت عجین شدم و همه وقتمو پا نت میگذرونم فضای مجازی شده دنیایه من جایی ک میتونم توش ازاد باشم میتونم خودم باشم میتونم کارایی ک دوست دارم انجام بدم بیرون فضای مجازی ک هستم مثلا با دوستان میریم بیرون همونطور ک قبلا گفتم من دیگرانو به خودم ترجیح میدمو همه برام مهمتر از خود منن واسه همین یه جورایی اسیر خواسته های دیگران میشم اینکارو بکن اینجا برو اینجا بیا :| همه جوره خودم نیستم واسه همین یکم سختمه کلا ادم مظلومی هستم واسه همین خیلیا سوارم میشنو ازم سواری میگیرن

من بهشون احترام میزارم بهشون محبت میکنم گاهی وقتا از حق خودم کوتاه میام تا دیگران راضی باشن ازین کارمم راضی هستم چون نیکی کردن به دوستان و اطرافیان خیلی خوبه کلا ادم اگه میتونه خوبی کنه باید بکنه چون اون دنیا ازش میخان ولی دوس دارم بقیه هم مث خودم باشن درک داشته باشن مهربون باشن زور نگن به ادم البته توقع منم زیاده چون ادما متفاوتن همه ک یه جور نیستن اغا چرا راه دور انگشتای دستم پنجتاش مث هم نیستن چه برسه پنجتا ادم به عنوان مثال

دوستیا یه جوری شده من ماشین خونه رو بر میدارم دوستامو میبرم بیرون براشون شام میخرم هرچی میگن میگم چشم بعدشم میرسونمشون خونه بعدا گله میکنن ک تو فلانی اصن ادم توش میمونه چی بگه بهشون

من سه تا دوست صمیمی بیشتر ندارم که یه دونه ازون سه تا صمیمی تریم همشون ادمای خوبی هستن من درکشون میکنم چون میدونم شرایط زندگیشون مث شرایط زندگی من سخته خوشحال میشم بتونم روزی سه ساعتم بهشون شادی بدم البته اگه تو کارم موفق باشم سعی کردم دوست خوبی براشون باشم /خدا داند/

توی خونه هم با مامان و خونواده قهرم  , قهر که نه کلا سردم یه سلامی یه چه خبری و تموم میرم تو لاک خودم زندگی میکنم اینجوری راحت ترم ادم خودمم کارایی میکنم ک خودم میخام هعیمیدونم وضم خیلی خرابه اما هر جور دیگه بخام باشون تا کنم نمیتونم زجر میکشم اذیت میشم کلا سر درگمم تو همینایی هم ک گفتمو بخونین میبینین خیلی تناقض گویی داخلش هست از همه چی میگم خخخ خل و چل شدم مگ نه؟

این شعرو خیلی دوس دارم

نی محزون


امشب ای ماه به درد دل من تسکینی

آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی

کاهش جان تو من دارم و من می دانم

که تو از دوری خورشید چها می بینی

تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من

سر راحت ننهادی به سر بالینی

هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک

تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی

همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند

امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی

من مگر طالع خود در تو توانم دیدن

که توام آینه بخت غبار آگینی

باغبان خار ندامت به جگر می شکند

برو ای گل که سزاوار همان گلچینی

نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید

که کند شکوه ز هجران لب شیرینی

تو چنین خانه کن و دلشکن ای باد خزان

گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی

کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد

ای پرستو که پیام آور فروردینی

شهریارا گر آئین محبت باشد

جاودان زی که به دنیای بهشت آئینی



امیدوارم شما هم دوس داشته باشین روزتون خوش در پناه الله باشید 

ادامه مطلب ...

1393/12/26

بســـــم الله الرخمن الرحیم



سلام وقتتون خوش باشد ان شا الله

امسالم داره تموم میشه برا من یه سال تقریبا خنثی بود نه میشه گفت خوب بود نه میشه گفت بد

توی این سال هیچکاری نکردم نه مفید واقع شدم نه بد بودم:)) البته از نظر خودما


روزی ک این وبلاگو زدم خواستم متفاوت باشم مثه همه نباشم ک یا مطلباشون طنزه یا غمه یا اینچیزا خواستم خودم بنویسم البته میدونم نویسنده ی خوبی نیستم اما دلم میکشه حرفامو بنویسم اخه کسی ندارم بش بگم حرفامه :)

 کلاسای قبل عیدمون تموم شد بعد عید همش امتحان داریم خدا بخیر کنه

تصمیم گرفتم بخونم اما حسی برای تصمیم نیست

یه دوست خوب داریم ک برامون نظر میزاره و بسیار لذت میبریم ازین ک وقت میزارن حرفای گران بهاشونو مینویسن

خوبه ک حداقل یه نفر وقت میزاره میخونه این چیزایی ک زیاد ارزش نداره رو میخونه

راستش اصن حس عید نیس عیدا هم مثل بقیه چیزا تکراری شدن قبل عید خونه تمیز کن لباس بگیر بشین سر عید دعا کن اخرشم هیچی نمیشه

احساس میکنم خیلی زود عید اومده اما ان شا الله سال خوبی باشه خیلی خیلی خوب پر از موفقیت پر از شادی پر از لحظه های شاد و ناب

اما حرف دوستمون درست بود تجربه مثل یه گنجه ک باید ازش استفاده کنی تا خودت نخای وقتتو بزاری   و اونارو بدست بیاری

اما دونستنشون راحته عمل سخته عمل

همونجوری ک خدا میگه کسانی ک ایمان اوردند و عمل صالح انجام دادند ازین معنی میشه بفهمی ک عمل مهمه و برای فکر پاداشی نیست عمل کردن خیلی سخته میزان عمل افراد است :))

have a good time




HAPPY NEW YEAR<3

1393/12/10

هعی بازم تنهایی بازم بی کسی بازم غم

درسته درد اورن اما بدون اینا نمیتونم زندگی کنم من تو زندگیم فقط همینا رو دارم


زندگی خوب نیس چون ما ادما خوب نیستیم اگ خوب باشیم هیچ وقت ازش شکایت نمیکنیم

وقتی فک میکنم چرا اینطور شده میبینم خودم یه کارایی کردم ک مستحق اینچیزا بودم ادم همیشه نمیتونه زمونه و خدا و روزگارو بهونه کنه ک بگه اینا باعث شدن ک اینطوری شد

همیشه راهی برا فرار وجود داره


خیلی دوس دارم الان یه شیشه عرق شراب نمیدونم یه همچین چیزی بخورم برم تو رویا رویا شیرینیش زیاده اما حیف ک محرومم ازین چیزا


شب خوش...

1393/10/3

سلام

یه مدت مدید نبودم و میدونم کسی هم منتظرم نبود این مدت من سختیایه زیادی کشیدم خیلی تنها و درمانده هستم ولی خدا رو شکر میگذره

گاهی وقتا یه چیزایی ازارت میدن ک نمیتونی هضمشون کنی ضربه ی دشمن هیچوقت ادمو از کار نمیندازه همیشه اونی ادمو نابود میکنه که دوسته

تو فکرم این بود ک میخوان کمک کنن ولی دستمو که دراز کردم کمکی نبود همیشه تنهایی سهم منه و جزئی از زندگیمه و ازین بابت ناراحتم اما چه میشه کرد هر کسی تویه زندگیش یه مشکلاتی رو داره مال منم این مدلیه

خیلی از ماها تبعیض رو تو زندگیمون تجربه کردیم و باهاش ساختیم شاید قضاوت من اشتباه باشه اما میخوام با دلم حرف بزنم نه با مغزم , زندگی با عشق و محبت خوبه من ک روحم مرده و خیلی وقته هیچ چیزی بهم لذت نمیده میدونی تو خونه ای و زندگی میکنی خیلیا هم اطرافتن ولی وقتی خوب میبینی , میبینی ک تنهایی میبینی ک هیچکس یارت نیست و همش داری تو گه خودت دست و پا میزنی خودتو با خدا گول میزنی ک ببین پسر تو پاکی تو خوبی تو مهربونی ولی وقتی حساب و کتابتو درست و راست میکنی میبینی یه گناه رو نمیکنی ولی صد تا گناه بد تر از اون رو داری انجام میدی  قادر به تفکیک نیستم نمیدونم چی خوبه و چی بد با پدر و مادر قهرم با خواهرم قهرم اهل دوست دختر داشتنم نیستم چون جنبشو ندارم تو خیلی از زمنیه ها پام میلنگه و کسی هم نیس ک کمکم کنه جز خدایی ک همیشه شرمندشم و هر وقت ک گناه کردم دستمو گرفته و نزاشته از اینی ک هستم پست تر وکثیف تر بشم

تو زندگیم به خیلیا بدی کردم به خاطر پول به خاطر شهوت و به خاطر دلم خیلیارو رنجوندم خودمم خیلی اذیت شدم نمیگم ک نشدم ولی حق اونا این برخورد نبود من از سطح انسانی ازونا خیلی پست تر ام و حق این برخورد رو باهاشون نداشتم ولی غرورم اجازه ی انجام تصمیم درست رو نمیده نمیدونم واقعا سر درگمم

خدا خودش شاهد و ناظره ک من ازین زندگی کوچکترین دلخوشی ندارم اما موندم به زور هم موندم خواست خودم نبوده ک باشم و راه فراری نیست دوس داشتم بهتر باشم دوس داشتم خوب باشم دوس داشتم مثه خیلیا تو دل برو و جذاب باشم دوس داشتم خوشکل باشم ولی نشده میدونم تفکراتم مسخرس اما دلم از همینا پره دلم یه ارامش واقعی میخواد به دور از همه چیز

وقتایی ک قرص میخورم ارومم و اون حس رو بیشتر از همه چیز دوس دارم چون تو دنیای خواب و خیال همیشه بهم خوش میگذره تو اون دنیا خبری از کابوس و بدی نیست بیشتر موقع ها به اون چیزایی ک دوس دارم دست پیدا میکنم و این خوبه

امیدوارم مردممون اینقدر غنی و با عشق بشن ک هیچ کسی به کسه دیگه از روی نیاز محبت نکنه و کسی به کسی ازار نرسونه ما هممون از یه جنسیم ترک و لر و فارس و عرب هم نداره تنها نژادی ک روی کره ی زمین وجود داره نژاد بشریته پس بیاین یکم با هم مهربون باشیم تا خدا هم باهامون مهربون باشه

راستی یادم رفت یه عضو و یه همدم خیلی مهربون به اتاقم اضافه شده که خیلی خیلی دوستش دارم همدم تنهاییامه عکسشو براتون میزارم باهاش مهربون باشینا :))

خیلی ادم پست و سنگ دلی شدم دعا کنین خوب شم دوستون دارم خیلی زیاد به چشماتم خیلی میاد 3>

اللهم عجل لولیک الفرج الهی امین در پناه خدا باشید یا علی