انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)
انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

انگشتان لک شده به جنون ... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)

خیال پدر

شب بودوماه واختر و شمع ومن وخیال      خواب از سرم به نغـمه مـرغی پـریده بود


در گـوشه اتـاق فـرو رفــته در ســکوت      رویای عــمر رفـته مــرا پیــش دیـده بـــود


درعالــــم خیال به چــــشم آمــدم پدر        کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود


موی ســـیاه او شده بود اندکی سپید        گویی سپیده از افق شــــــب دمیده بود


یاد آمــدم که در دل شـــــــبها هزار بار       دست نوازشم به سر و رو کشـــیده بود


از خود برون شــدم به تماشای روی او        کی لــذت وصــال بدین حد رسیــده بود


چون محو شد خیال پـــــــدر از نظر مرا        اشکی به روی گونه زردم چــــکیده بود


سهراب سپهری

مست تو ام ...

بی آن که بوی تو مستم کند

تا ده می شمارم

انگشتانم گرد کمرگاه مدادم تاب می خورند

و ترانه ای متولد می شود

که زاده ی دست های توست -

چه کنم، شاعرم به از تو سرودن معتادم.


____________________________________________

قلبم توده‌ای از بلور است مشتی نور و پر

می‌پرسی چگونه تکه‌یی از نور نوری را پنهان کرده؟
حیرت من هم همین است

حکایت

حکایت بارانی بی امان است
این گونه که من
دوستت می دارم

شوریده وار و پریشان باریدن
بر خزه ها و خیزاب ها
به بی راهه و راه ها تاختن
بی تاب، بی قرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سرنهادن
و تو را به یاد آوردن

چون خونی در دل
که همواره
فراموش می شود.
حکایتی بارانی بی قرار است
این گونه که من
دوستت دارم

 _________________________________________

 وقتی به سیر تو پرداختم فهمیدم که چقدر دنیا بزرگ است
از قطب تا استوای تو را
پیاده قدم زدم
از گریبانت سر در نیاوردم

عشق

سنگم

آرام آرام می‌نویسم و خود را می‌تراشم

تا به شکل مجسمه‌ای در آیم

که تو بودایش کرده‌ای.


از دهان من اگر حرفی نیست

کوتاهی از من است

نمی‌دانم چگونه از تو سخن بگویم

با دهانی از سنگ.



آپلود عکس رایگان و دائمی

 

آنکس که عشق را می شناسد

زندانبانی است

که قفس را خود آماده می کند

بر فرازی از جست وجوی لذت و خواستن

و دیوانه ای که بیهده می خندد

دنیا را زیباتر می بیند....


گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام

و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهایتان زخم دار است

با ریشه چه می کنید؟


گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده ای

پرواز را علامت ممنوع می زنید

با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟

گیرم که می کشید

گیرم که می برید

گیرم که می زنید

با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟


عاشقانه


همیشه بهم میگفت زندگیمی....

 

وقتی رفت من بهش گفتم:مگه من زندگیت نیستم؟

 

گفت آدم برای رسین به عشقش باید از زندگیش بگذره....

 

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

دیدمش ... تنم لرزید دلم خواست محو تماشایش باشم ؛

 

دلم خواست تا آخر عمر به او خیره باشم دلم خواست ...

 

 اما این شرم نگذاشت ؛ چون بنفشه ای سر به زیر افکندم ؛

 

 به زمین خیره شدم و او به آرامی از کنارم گذر کرد ؛

 

 با خطی از عطر دورم حصار کشید این دلخواه ترین اسارتی است ؛

 

 که عادلانه ترین حکمش حبس ابد من است

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

به سلامتی اون دختری که سردی دستاشو با گرمای بخاری ماشین

 

یه بچه پولدار عوض نمیکنه به سلامتی اون پسری

 

 که وقتی یه دختر ناز خوشگل تو خیابون می بینه

 

 سرش رو بندازه پایین بگه هر چی هم

 

که باشی انگشت کوچیک یه عشق

 

خودم نمیشی....

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

من که تصویری ندارم در نگاه هیچکس / خوب شد هرگز نبودم تکیه گاه هیچکس /

 

کاش فنجانی نسازد کوزه گر از خاک من / تا نیفتد در دلم فال سیاه هیچکس / بهترین

 

تقدیر گلها چیدن و پژمردن است / سعی کن هرگز نباشی دلبخواه هیچکس ...

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

گفتم : تو شیرین منی ! گفتی :‌ تو فرهادی مگر ؟

 

 گفتم خرابت میشوم . گفتی : تو آبادی

 

مگر ؟ گفتم ندادی دل به من .

 

 گفتی تو جان دادی مگر ؟‌ گفتم ز کویت میروم .

 

گفتی : توآزادی مگر ؟‌

 

گفتم فراموشم مکن .

 

 گفتی : تو در یادی مگر ؟

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

یه نگاه به کفش های قشنگت کن دو عاشق ؛

 

 دو یار که بدون هم جایی نمیرن با هم خاکی  

 

میشن با هم میرن زیر بارون ؛

 

 اگه یکی فدا شد دیگری هم فدا میشه ؛

 

کاش آدمها از کفشاشون یاد میگرفتند رسم وفاداری و عشق رو

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

دختری به کوروش کبیر گفت :‌

 

من عاشق تو هستم ! کوروش گفت من لایق شما نیستم

 

لیاقت شما برادرم هست که از من زیباتر هست

 

 و اکنون در پشت سر شما ایستاده است  

 

دخترک به پشت سرش نگاه کرد اما کسی نبود ؛

 

 کوروش کبیر به او گفت اگر عاشق بودی

 

پشت سرت را نگاه نمیکردی
 
برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

ای مسافر غریبه چرا قلبمو شکستی ؟


رفتی و تنهام گذاشتی دل به ناباوری بستی


حالا من تنها نشستم با نوای بی نوایی


چه غریبم بی تو اینجا ای غریبه بی وفایی

.

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

خداحافظ گل لادن، تموم عاشقا باختن.


ببین هم گریه هام از عشق، چه زندونی برام ساختن.


خداحافظ گل پونه، گل تنهای بی خونه.


لالایی ها دیگه خوابی، به چشمونم نمی شونه.


یکی با چشمای نازش، دل کوچیکمو لرزوند.


یکی با دست ناپاکش، گلای باغچمو سوزوند.


تو این شب های تو در تو، خداحافظ گل شب بو.


هنوز آوار تنهایی، داره می باره از هر سو.


خداحافظ گل مریم، گل مظلوم پر دردم.


نشد با این تن زخمی، به آغوش تو برگردم.


نشد تا بغض چشماتو، به خواب قصه بسپارم،


از این فصل سکوت و شب، غم بارونو بردارم.


نمی دونی چه دلتنگم، از این خواب زمستونی،


تو که بیدار بیداری، بگو از شب چی می دونی ؟


تو این رویای سر در گم، خداحافظ گل گندم.


تو هم بازیچه ای بودی، تو دست سرد این مردم.


خداحافظ گل پونه، که بارونی نمی تونه

 

 طلسم بغضو برداره، از این پاییز دیوونه

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید 
 
 
من بودم و غروبی سرخ که نشان از تاریکی تلخی داشت
 

به ذهنم فشار آوردم تا تو را به خاطر آورم
 

ولی هر چه سعی کردم به ذهنم هم نیومدی
 

همان لحظه که خورشید خانم داشت می رفت
 

به خاطرم اومد که تو تمام هستی من بودی
 

ولی نمیدانستم که به زیبا یهای دنیا نباید دل بست
 

به تویی که زیبایی محض بودی
 

آنروز غروب عشق من بود
 

من فهمیدم که وعده هایت وفایی ندارد
 

شکوه هایی که از تو داشتم به فراموشی سپردم
 

و گفتم که باید او را زخاطر برد
 

خورشید رفت و شب امد
 

ولی من هنوز روز را ندیده ام
 

اگر هر غروب طلوعی دارد
 

ولی این غروب طلوعی ندارد
 

حالا دیگر من مانده ام و یک دنیا تاریکی
 

غروب عشق اگر غمگین بود
 

ولی برایم دوست داشتنی بود
 
 
زیــر بــارون، جـای خـالی بـوسۀ گرمت رُ با تـموم وجـود، حـس کردم …
 

زیــر بــارون، اشـک های لحـظۀ خـداحافظی رُ تو ذهـنم، تـداعی کـردم …
 

زیــر بــارون، ایـن دنیـای بـیوفـا رُ تا دلت بـخواد، نفـرین کـردم …
 

زیــر بــارون، از عشـقی کـه تـو قـلبم حـک کـردی، یـادی کـردم …
 

زیــر بــارون ، بـه پـشت سـرم نـگاه کردم و ۱۸ سـال زندگی رُ بـاور کـردم …
 

زیــر بــارون، بـه تـموم بـهونه هـامون تبـسم تـلخی کـردم …
 

زیــر بــارون، بـه حـکمت خـدا از تـه دل شـک کـردم …
 

زیــر بــارون، بـه فـرار ثـانیه هـا اعـتقادپیـدا کـردم …
 
 
تو که میدانستی با چه اشتیاقی
 
 خودم را قسمت میکنم

پس چرا …
 
زودتر از تکه تکه شدنم…
 
 جوابم نکردی…
 
برای خداحافظی
 
 خیلی دیر بود… خیلی دیر !
 
 
به تو که فکر می کنم

بی اختیار

به حماقت خود لبخند می زنم

سیاه لشکری بودم

در عشق تو

و فکر می کردم بازیگر نقش اولم …

افسوس

زندونی

کجایی که تنهایی و بی کسی

با من آشنا کرده حسه غم و

ببین داغ دوری از آغوش تو

به زانو در اورده احساسم و

همه فکر و ذهنم شدی و هنوز

داره آب میشه دلم پای تو

ببین قفل لبهای من وا شده

من و قصه گو کرده چشمای تو

خیالم و از عمق دلواپسی

تا رویای بوسیدنت میبرم

سکوت شب و گریه پر می کنه

شبایی که از خواب تو می پرم

نشد قسمتم باشی و پیش تو

به لبخند هر روزت عادت کنم

من و محو چشمای مستت کنی

تو رو مثل کعبه عبادت کنم

من این کنج زندون ماتم زده

تو بیرون از این جا تو رویای من

من این گوشه جای تو غم می خورم

تو بیرون از این میله ها جای من

دارم تو هوای تو پر میزنم

داری غصه هام و نفس می کشی

به یادت رها می شم از این قفس

تو از غصه ی من قفس می کشی

از این شهر خاکستری دلخورم

از این بغض پیچیده تو لحظه هام

تو این روزهای پر از بی کسی

تو تنها تنها تو موندی برام

نباید چشامون از عشق تر بشه

به خشکی این شهر بر می خوره

هنوزم یکی تو ی پس کوچه ها

داره عاشقی رو سر میبره



09967746869507104017 تصاویر عاشقانه و دلتنگی بسیار زیبا