از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)
از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)

دانلود یاهو مسنجر برای اندروید ورژن 1.8.3

برای دانلود گزینه ی دانلود را کلیک کنید


دانلود

چهار شنبه 6 شهریور 1392

سلام خسته نباشین


صب رفتم واسه همین جریانی که مرگم بش بستگی داشت و نشد یه ماه دگ باس صب کنم تا کوعدش برسه و تموم شه همه چی


انگار خدا میبینه میگه باس واستی صب کن شاید بهتر شه نمیدونم اما مجوز اجباری یه ماه بودنمو امضا کرد


تو اداره بودم واسه همین یه نفر که خیلی عزیزه بم زنگ زد صداش پر از غصه بود یه بغض نترکیده داشت یه اندوه بزرگ...

دلم پوکید تا صداشو شنیدم پاهام شل شد حالم بد شد افسوس خوردم چرا یه نفر واس من اینطوری شده صداش زیبا بود دوسش داشتم یه حس عاشقانه داشت نمیدونم شاید یکم بچگونس فکرم و حرفام ...


با رضا برگشتیم بمون گفتن یه ماه دیگه بیاین شناسنامه و کارت ملیمو هم جا گذاشتم اونجا


رفتیم  دارالرحمه یه سر تو قبرا زدیم و یه سیگار کشیدیم و اومدیم خونه..

ناهار خوردم پای نتم و کم کم میرم میخوابم


روز خوش

چهار شنبه 6 شهریور 1392

سلام و به نام خدا


بعد از ظهر حالم خراب شد یه نفر بم گفت برو خالی شو بهتر میشی رفتم شدم اومدم نت یه نفر بم گفت داری بچه حرومزاده تولید میکنی داری خراب میکنی خودتو گذشت یکی بهم گفت اشغال شدی چند وقته ...


سر شبی یه شماره اس داد گفت من فلانی ام فلان روم بم شماره داده بودی گفتم نمیشناسم بیشتر معرفی کنین معرفی کرد یه چیزایی یادم اومد گفتم مال خیلی قدیمایی گفت شناختی و اینا شناختمش یکم اس دادیم همینطوری که داشتم به این دختره اس میدادم داشتم با یه دخی دیگه هم اس میدادم و با سه نفر تو یاهو میچتیدم یکیش میگفت تروخدا نمیر یکیش میگفت بمیری حلالت نمیکنم یکی دیگش داشت فحش میداد که خیلی مهم نبود


این دختره اس داد منم حالم خوش نبود رفتم تو جا خوابیدم اما یکم متفاوت که توضیحش متعارف نیس خوابیدیم بش گفتم من ادم سکسی هستم اخلاقم نافرمه نمیتونی با من تا کنی گفت عب نداره اتفاقا منم خوشم میاد اینو که گفت من بیشتر بش فک کردم دوباره من یه چیز بد تر میگفتم اون بدترشو جواب میداد منم هی حالم بد تر میشد یه اس به این میزدم بد میحرفیدم تو یاهوبه این و اون چیزای بد میگفتم تا وقتی که همشون ریختن سرم و دعوام کردن


منم از کوره در رفتم با این اخری که داشت دعوا میکرد حسابی حرف دلمو زدم اخرش گفت ببخشید غلط کردم


حرفام اینا بود دم مرگ میگم همه بدونن تا هی بیرون از گود نگن لنگش کن دلم میخواد الان صد تا فحش بنویسم اما میدونم ناراحتی به بار میاره

شمایی که میگی چرا حالت بده

شمایی که میگی چرا خسته ای چرا داغونی چرا میخوای بمیری همینارو نمیپرسین مگه؟


میخوام بمیرم چون ننه نداشتم بابا نداشتم کسی نبوده بم بگه عزیزم چه مرگته بیا حلش کنیم

همه بفکر خودشون بودن همه راه خودشونو رفتن حتی همین الانی که داره دوزار پول دستم میاد هر کی نیگاه به همون دوزاره داره تا من

تصادف کردم سر 800 هزار تومن پول پلاتین هزار تا الم شنگه سرم در اومد بیمارستان میگفت اقا شما مرخصی بیا برو نه بابام پول بیمارستانو میداد نه مامانم

تو اون حالت درد 10 روز حموم نرفتم پام داره میترکه بابام میگه زنگ بزن بگو پول بیاره این یه نمونه کوچیک فداکاری مادرانه پدرانس

نمیگم مقصرن شاید ندارن واقعا شاید نداشتن شاید نتونستن تهیه کنن ولی رفتارشون دلمو شکست


امسالو میگم من تابستون پارسال گمونم لباس خریدم میدونم الان بم میخندی میگی چقد بچس اره بچم کوچیکم دلم به همین ارزوهای کوچیک بچگیم خوشه مثه همه ارزوی خونه و ماشین ندارم ارزوهای من با 100 تومن براورده میشه

عید شد

همه لباس خریدن قرار شد لباس عید منو بابام بگیره هزار بهونه و اما و اگر اورد تا نخره و اخرشم نخرید مامانم میگفت برو بزور بگیر ازش برو بزار بفهمه شیر مرد من کیه ولی خودش دو سه تا دس لباس میخرید گاهی فک میکنم اونا جوونن و من پیر شدم حس میکنم من ننه باباشونم من باید خرجیشونو بدم من بچه دار شدم من مقصرم


اینم یه نمونه دیگش


بابام خواست واسم موتور بگیره رفتیم گشتیم و اومدیم همه جا رفتیم هزار تا امید بهم داد یهو گفت نمیخرم از اول بگن نمیخریم مورد نداره ولی وقتی خودتو سوار بر موتورت تصور میکنی بعدش که پوچ میشه یه جورایی ناجور میشه


همین یه ماه پیش مامانم گفت بریم یه گوشی برات بخریم شرایط و ضوابط :1-قسطی باشه 2-درستو بخونی تموم نمرات بیست شود 3- قیمت زیر پونصد 4- تا ماهها هر چی بگم بگی چشم


تا همین الانشم هر جا پا میشه و میشینه میگه من گوشی خریدم واسش ولی درسشو نخوند ولی قولشو عمل نکرد


پنج شنبه داییم و پسر خالم اومدن خونه ی ما خالم اینا هم فرداش اومدن داییم اینا یکشنبه رفتن خالم اینا دوشنبه

اومدیم خونه با داییم و پسر خالم اونا مهمونن دیگه من میشم صاب خونه من باس همه کاراشونو بکنم غذا میپزم چیزی میخوان واسشون میارم کاراشونو میکنم بگن پای سیستم نشین نمیشینم بگن بازی نکن نمیکنم بگن فیلم بزار میزارم بگن بخواب میخوابم بگن بیدار شو پا میشم بگن بمیر میمیرم ولی بازم اخرش میان سر سفره ناهار میگن سهیل هه اصن به ما کاری نداره همش پای نته یا خوابیده  مامانمم میگه ای وای سهیل چرا اینکارو کردی داییت اینا بعد از مدت ها مهمونمونن تو حالا این رفتارو نشون میدی من نمیدونم چی بگم اونموقع جز اینکه هر چی شده بریزم تو وجودم و خودمو بخورم


میریم بیرون داییم و پسر خالم میشینن خالم میگه وای دلم تخمه میخواد

مامانم میگه تخمه ؟؟؟؟ سهیل برو بخر

خاله اون یکیم میگه اب میخوام مامانم میگه سهیل برو بخر

میخوایم وسایل پهن کنیم میگن سهیل میخوایم جم کنیم میگن سهیل


افتخارمه واسه خونوادم کار کنم واسشون زحمت بکشم اما خیلی بی انصافی ها دلمو میرنجونه

اتفاقا وقتی واسشون کار میکردم حس خوبی داشتم به خودم میگفتم تنه لش جا اینکه این همه غر غر کنی یکمی کار کن واسه خونوادت نمیمیری که همون شبم حس خوبی داشتم تا اینکه اومدم نت رفتم تو وب یه نفر حالم خراب شد


همیشه خواسته دیگران مقدم بر خواست خودم بوده همیشه خواستم فکر غلط دیگران رو یه تنه عوض کنم خواستم با کار خوب خودم خوبی رو بشون بفهمونم اما یه دس صدا نداره


یه داستانه میگه یه کشیش انگلیسی تصمیم میگیره یه دنیا رو عوض کنه تلاش میکنه میبینه دنیا بزرگه میگه قاره ی خودمو عوض میکنم میبینه اونم نمیشه میگه کشور میبینه نمیشه میگه شهر میبینه نمیشه میگه محله میبینه نمیشه میگه خونواده میبینه نمیشه وقتی میفهمه که باید خودشو اصلاح کنه که دیگه دیر شده بود اجلش رسید


منم شدم همین باس خودمو عوض کنم شاید زیاد خوبی میکنم شاید زیاد دل دیگران واسم مهمه من یه نفر بهم بگه ایش و پوزه اکبیریشو کج کنه و بره میخوام دنیارو داغون کنم تا اون خوشحال شه ولی وقتی من غم دارم همه از سر ترحم یا دلسوزی میگن چطوری


نمیدونم من زیاد خودمو با ایده آل ها ساختم


یه خواهش تویی که میگی میتونی خوب شی میتونی نمیری میتونی موفق شی منم بهت یه چیز ساده میگم

تو اگه تونستی اصلا دروغ نگی منم میتونم موفق بشم اگه تونستی یه کلمه حرف ناحق ازت بیرون نیاد

بالاخره یه جایی به جای نون خوردم میگی اب خوردم مطمئن باش


انسان ذاتش با گناهه نمیشه گفت گناه نکن اما من اتیش میگیرم بخدا خیلی دوس داشتم خوب باشم ولی نشده نتونستم

اتیش میگیرم ازینکه میبینم بهم بی احترامی میشه من نخواستم فاسد باشم نخواستم تنه لش باشم نخواستم بد کاره بشم تلاشمو کردم خوب باشم چرا دیگه بم زخم زبون میزنین


میگین چرا اینهمه دختر دورته چرا با اینی چرا با اون لاس میزنی چرا شمارتو همه دارن جوابش یه کلمس عقده ای هستم


عقده محبت دارم دارم عشق ننه بابامو تو این دوستت دارم های الکی جستجو میکنم دارم میگردم شاید همش شیشه نباشه شاید یه ذره محبت راستکی توش باشه شاید هنوز امیدی واسه موندن تو این دنیا باشه


راهم اشتباس روشم غلطه میدونم کارام درست نیست اما من همینو بلدم همینو فقط همینو


کسی نبوده بم بگه چی درسته چی غلط یه مربی ورزشی داشتیم تو باشگاه نماز خون شدیم چنتا کتاب خوندم طبق اونا طبق استنباطم اسول زندگیمو چیدم همینه که با خونوادم غذا نمیخورم نمیتونم یه راهی برم باشون قبولشون ندارم چون جدا از هرج و مرج پرورش دادم خودمو هزار تا ایرادم داشتم هزار تا گه و کثافتم خوردم منکرش نمیشم


دلم حسابی از همتون پره حتی ازونایی که حس دوست داشتن و عشقو میخواین بهم القا کنین من با یه گم شو میشکنم من دیگه طاقت زخم زبونا رو ندارم نمیگم بمونین نمیگم خودتونو له کنین واسه من میگم مدارا کنین این چیزایی که شما میگینو من خودم فوت ابم راه ترک استمناء رو خودم حفظم ولی نمیخوام من دردام اینقد بزرگه که وقتی حالم خراب میشه انگار شادم انگار ارومم دردامومیزارم کنار واسه شهوتم واسه کثافت کاریام


نمیخوام خوب باشم قدیم چنتا دوس داشتیم باشون میرفتیم بیرون اما چنبار خواستم نظرمو بگم سر پوزی خوردم ازشون دیگه دورشون نمیرم بیرون میرفتم دیدم نمیگذره اون خوشی ای که باس باشه خوش نیست اونم نرفتم خودمو خونه نشین کردم یه ذره اومدیم تو نت حالا یه ذره نه دو ذره اومدیم نت اینجام هر روز درگیریه بابا من دختر باز من با اینو اون کار بد بکن به خودم مربوطه


من میخوام بمیرم چند روز دیگه یا کامل ورقو میخوابونم یا کلا بی خیالش میشم اگه اوضاع اونی شد که باس بشه یا زنگیه زنگ یا رومیه روم


حال اینکه بهم بگن اینجوری باش را ندارم.

اینارو میدونم من بنزینم تموم شده

منو ماشینی فرض کنین که بنزین نداره ده نفرم که قصدشون کمکه سوار باشن یکی میگه اشکال از چرخشه که حرکت نمیکنه یکی میگه اشکال از فرمونشه یکی میگه اشکال از بوقشه هر کی یه چیزی میگه اما هیچ کدوم نمیدونن بنزین نداشته باشی نمیتونی حرکت کنی


یه محرک فوق قوی میخوام یه نفر که دم دست باشه فلانی از اونسر ایران میگه اینجوری کن موفق میشی انشاالله منم میگم چشم همینی که تو میگی درسته ...

بشون بگی چشم میگن مرض نگی چشم میگن مرض خودمم موندم


ای خدا قربون اون بزرگیت ستایشت کردم هیچی نگفتی کافرت شدم هیچی نگفتی خوب بودم علامتی ندادی بد شدم هیچی نگفتی خو یه بوقی شوتی دستی راهنمایی چیزی علامت مخفی نده که خودت منو میشناسی خیلی الاغم نمیفهمم یه علامت روشن بده بیار جلو چشمم نشونم بده بگو اینه این علامتته اینو دنبال کن رستگار میشی


سه بار نیت خودکشی کردم و عملش کردم میدونم اون دنیا جام جز جهنم هیچ جای دیگه نیس دستمو صد دقه با تیغ خراشوندم و روش حکاکی کردم میدونم گناهش زیاده پس خوب شناختیم که من مخ ندارم روانی ام یهو دیدی قاطی کردم زدم خودمو کشتم اون موقع علامت بدی فایده نداره ها اگ میخوای کاری کنی الان بکن قربون دستت


برنامشو چیدم هر چه پیش اید خوش اید


همه حلال کنن شبتون خوش بای تا دیداری دیگر هنو نمردم ولی یهویی دیدی دیگه نیستم

سه شنبه 5 شهریور ماه 1392

بسم الله الرحمن الرحیم




سلامون علیکم خوبین خوشین منم خوبم بد نیستم چه خبل مبلا خخخخ از بس دخترونه چت کردم شدم مثه دخترا گمونم چن روز دیگه اصن نماد مردونگیمونم غیب بشه بعید نیس یهویی


دیشب شب خوبی بود خیلی بهم چسبید یه خاطره ی خوب بود از یه چت عالی با یه نفر که سعی کرده کمکم کنه خیلی از خودش مایه گذاشته تا من یکم ادم شم اما من ادم بشو نیستم خیلی سخته یه چوب لباسی رو یه ورزشکار حرفه ای کنی منم همینم نمیشه منو به یه ادم عالی تبدیل کنی من همیشه همین بودم که الان هستم


خیلی حرفا رو نمیشه گفت چون طرفی که میخونه پیش خودش میگه این شعرا چیه این حرفارو که همه میگن این چزا دیگه قدیمی شده همه همینجورن که این نوشته مشکل رو همه دارن شاید حق با اونا باشه من هیچ وقت حقی واسه خودم قائل نشدم همیشه به خودم گفتم اگ حقی هست واسه دیگران تو خودتو بکش کنار

گفتم ازادیه بقیه رو نگیر بقیه حق تنفس دارن درست مثل من , من هیچ حقی رو برا خودم نمیخوام که بخوام به واسطه اون کسی رو از حقش بگیرم

اما قانونشه یه کوخی بوجود میاد تا کاخی سر به اسمون بزاره همه نمیتونن عالی و ناب بشن

واسه پیشرفت باید پا بزاری رو بعضیا بعضیا رو باید پله کنی تا ترقی کنی بعضیا باید زیر برن تا یه نفر مثه من بالا بره ولی من تا الان سعی کردم خودم پایین باشم خودم پله بشم واسه دیگران سعی کردم حق کسیو نگیرم کناره بودم تا درحال نبرد اهل درگیری نیستم سر چیزایی که مهم نیس مهمارو میچسبم

اصلو میچسبم خدارو


محبت بنزین ادماس

ادم باس توش محبت بریزی تا حرکت کنه مردا که اینجورن حالا شاید همه مردا هم اینجور نباشن ولی من خودم اینطورم رو خودم حرف میزنم

محبت کنی حرکتی بدست میاد گدایی محبت نمیکنم طبعم جوریه که منت نمیکشم واسه کسی که ارزش داره محبت حروم میکنم ولی کسی که لایق نیس نوچ

شاید بگم گدایی محبت نمیکنم اما خیلی جاها گدایی کردم خیلی جاها چیزایی گفتم که شانم کم شد خیلی کارا کردم که نباس میکردم


زندگیمو واس چند روز اینده تنظیم کردم حلالیتم از خیلیا گرفتم هر کسی هم که نگرفتم همینی که میخونه منو حلال کنه از ته دل

ادمیه دیگه خیلی جاها اشتب میکنه منم خیلی اشتب کردم سر ندونم کاریای چند نفر دیگه سر دل بقیه منم تباه کردن

خودشون مهم تر از من دونستن من سیاه شدم من سوختم واسه همین چیزاس که نا امیدم واسه همین چیزاس که گناه میکنم


نمیدونم خودمم نمیدونم مشکل از کجاس اما من همه ی مشکل نبودم شاید جزئی ازش بودم ولی همش نبودم


یه نفر بهم لذت زندگی میده فقط یه نفر...


بای




خیلیا دوستم بودن خیلیا کمکم کردن اما محبت یه نفرش بهم اثبات شده تا الان هیشکدوم نتونستن اثبات کنن خودشونو منظورم این بوده وهست