از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)
از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)

1393/10/3

سلام

یه مدت مدید نبودم و میدونم کسی هم منتظرم نبود این مدت من سختیایه زیادی کشیدم خیلی تنها و درمانده هستم ولی خدا رو شکر میگذره

گاهی وقتا یه چیزایی ازارت میدن ک نمیتونی هضمشون کنی ضربه ی دشمن هیچوقت ادمو از کار نمیندازه همیشه اونی ادمو نابود میکنه که دوسته

تو فکرم این بود ک میخوان کمک کنن ولی دستمو که دراز کردم کمکی نبود همیشه تنهایی سهم منه و جزئی از زندگیمه و ازین بابت ناراحتم اما چه میشه کرد هر کسی تویه زندگیش یه مشکلاتی رو داره مال منم این مدلیه

خیلی از ماها تبعیض رو تو زندگیمون تجربه کردیم و باهاش ساختیم شاید قضاوت من اشتباه باشه اما میخوام با دلم حرف بزنم نه با مغزم , زندگی با عشق و محبت خوبه من ک روحم مرده و خیلی وقته هیچ چیزی بهم لذت نمیده میدونی تو خونه ای و زندگی میکنی خیلیا هم اطرافتن ولی وقتی خوب میبینی , میبینی ک تنهایی میبینی ک هیچکس یارت نیست و همش داری تو گه خودت دست و پا میزنی خودتو با خدا گول میزنی ک ببین پسر تو پاکی تو خوبی تو مهربونی ولی وقتی حساب و کتابتو درست و راست میکنی میبینی یه گناه رو نمیکنی ولی صد تا گناه بد تر از اون رو داری انجام میدی  قادر به تفکیک نیستم نمیدونم چی خوبه و چی بد با پدر و مادر قهرم با خواهرم قهرم اهل دوست دختر داشتنم نیستم چون جنبشو ندارم تو خیلی از زمنیه ها پام میلنگه و کسی هم نیس ک کمکم کنه جز خدایی ک همیشه شرمندشم و هر وقت ک گناه کردم دستمو گرفته و نزاشته از اینی ک هستم پست تر وکثیف تر بشم

تو زندگیم به خیلیا بدی کردم به خاطر پول به خاطر شهوت و به خاطر دلم خیلیارو رنجوندم خودمم خیلی اذیت شدم نمیگم ک نشدم ولی حق اونا این برخورد نبود من از سطح انسانی ازونا خیلی پست تر ام و حق این برخورد رو باهاشون نداشتم ولی غرورم اجازه ی انجام تصمیم درست رو نمیده نمیدونم واقعا سر درگمم

خدا خودش شاهد و ناظره ک من ازین زندگی کوچکترین دلخوشی ندارم اما موندم به زور هم موندم خواست خودم نبوده ک باشم و راه فراری نیست دوس داشتم بهتر باشم دوس داشتم خوب باشم دوس داشتم مثه خیلیا تو دل برو و جذاب باشم دوس داشتم خوشکل باشم ولی نشده میدونم تفکراتم مسخرس اما دلم از همینا پره دلم یه ارامش واقعی میخواد به دور از همه چیز

وقتایی ک قرص میخورم ارومم و اون حس رو بیشتر از همه چیز دوس دارم چون تو دنیای خواب و خیال همیشه بهم خوش میگذره تو اون دنیا خبری از کابوس و بدی نیست بیشتر موقع ها به اون چیزایی ک دوس دارم دست پیدا میکنم و این خوبه

امیدوارم مردممون اینقدر غنی و با عشق بشن ک هیچ کسی به کسه دیگه از روی نیاز محبت نکنه و کسی به کسی ازار نرسونه ما هممون از یه جنسیم ترک و لر و فارس و عرب هم نداره تنها نژادی ک روی کره ی زمین وجود داره نژاد بشریته پس بیاین یکم با هم مهربون باشیم تا خدا هم باهامون مهربون باشه

راستی یادم رفت یه عضو و یه همدم خیلی مهربون به اتاقم اضافه شده که خیلی خیلی دوستش دارم همدم تنهاییامه عکسشو براتون میزارم باهاش مهربون باشینا :))

خیلی ادم پست و سنگ دلی شدم دعا کنین خوب شم دوستون دارم خیلی زیاد به چشماتم خیلی میاد 3>

اللهم عجل لولیک الفرج الهی امین در پناه خدا باشید یا علی