از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)
از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)

1397/07/26

میبینی خدا ... میبینی چه روزای سختی میگذرونم 

مطمینم داری میگی ک تقصیر خودته تلاشی نمیکنی توقع بالا هم داری البته حق با تو هست درست میگی 

اما کاش ارزوی منو براورده میکردی می‌دونم برای خدای بزرگی چون تو براورده کردن چنین ارزوی کوچک و پیش پا افتاده ای هیچی نیست

خب خیلیا روزانه میمیرن بی دلیل کاش یکیشون هم من باشم مثلا تصور کن الان ساعت دو نصف شبه فک کن من بخابم صبح بیدار نشم ... قشنگ تر از این چیزی رو میشه تصور کرد ؟ جواب : خیر نمیشود 

گرچه وقتی به اینده ی مردنم نگاه میکنم و چیزهایی ک ممکنه بعد از مردن من اتفاق بیافته یا اینکه تصوری ک از جهان بعد از مردنم دارم ، کلی میترسونه منو ولی ...

خیلی باید باحال باشه 

مرگ اغازی برای پایان دردهایی هست ک میبینی اما توان اثرگذاری بهش رو نداری ،مرگ شروع پایان بدبختی ها و فلاکت ها و بدی ها و زشتی ها و تموم چیزهایی هست ک میتونه یه ادم رو ب کلی از انسان بودن خودش پشیمون کنه

مرگ شروعی برای تموم شدن چیزایی هست ک نمیخای...

خدای عزیزم با کمال احترام و خضوع و شرمندگی ازت میخام منو از روی زمینی ک سرشار از خوبی ها و نعمت ها و زیبایی هاست برداری ...بردار و ب جهنم بینداز  تا پاک شم و تمیز و پاکیزه در برابرت ب سجده بیافتم و ازت تقاضای بخششی دوباره کنم

لطفاً اگر یه موقع تناسخ یا دوباره زنده شدنی هم بود منو ازین نعمت خوب معاف کن و پرونده ی منو کلا بایگانی کن و از کل هستی و نیستی حذف کن...ببخشید اگر بعضی جاها از فعل دستوری استفاده میکنم من در حدی نیستم ک بخام از فعل دستوری استفاده کنم

خدای مهربانم خستگی من رو بپذیر و ببخش ک بنده ی خوبی برات نبودم خیلی متاسفم ک به این شکل بزرگ شدم ومسیر اشتباهی رو طی کردم .

دوستت دارم گرچه ادمی به سیاه رویی من حق دوست داشتن خدایی مثل تور نداره.

1397/07/15

کاش میشد بمیرم خیلی خوب میشد ... دعا کنین ب هدفم برسم