از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)
از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)

چهارشنبه 15 آذر 1391

سلام و وقت بخیر

فی الحال ظهره دیگه کم کم شیرازم هواش ابریه و خیلی باحاله ساعت 11 بیدار شدم الانم ساعت 12 ده دقه کمه الان رفتم چتیدم فضای شلوغی داره اما بی احساسه همیشه یه جور فضا حاکمه چیز جدیدی نمیتونی اونجا بعد از یه مدت پیدا کنی فقط میبینی معتادش شدی و نمیتونی خودتو جدا کنی از اینترنت و چت و باید منتظر باشی نتت قطع شه تا دیگه نری اونجا خخخخ

فضای چت یه فضای کثیفه که خیلیا توش به هم دل میبندن و هیچ وقتم نمیفهمن طرف کیه چیه از کجاس بعد طرف هم از اونور به صد تا دل میبنده خخخخ جالبه ها

اما من چاره ای ندارم مجبورم برم یه اینجور جایی که دردم تسکین پیدا کنه و راحت تر باشم علی رغم این که اسیب روحی هم داره اره دیگه ...

الانم یه اهنگ خفن مفن گوش میدم خوانندشم نمیدونم کیه ولی گوش میدم که فضا خالی نباشه میدونی که

ممنون 2dare

نظرات 1 + ارسال نظر
معتاد نت جمعه 22 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:37 ب.ظ

منم معتاد نتم
نمى دونم باید چکار کنم بخصوص چت کردن
واى خیلى احساس گناه میکنم
ترک کردن نت برام سخته ولى دوستام کمکم نمى کنن
همه فکر مى کنن من دارم ازشون فرار مى کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد