از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)
از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)

پنج شنبه 16 آذر ماه 1391

سالم و وقت خوش

شیراز همچنان ابریست الان ساعت 3 بعد از ظهره صبحم یه نم نمکی بارون زده بود اما من خواب بودم

امروز صبح ساعت 10 و 50 بیدار شدم و رفتم حموم و ناهار و ازین بحثا اومدم بالا شبکه ی 3 رو گرفتم دیدم برنامه ی گلبرگ رو داره نگاه کردم حرفای قشنگی میزد اقای عباسی کارشناس برنامه میگفت فضایل توبه رو میگفت ,میگفت کسی که واقعا از ته دل توبه کنه هم زبانی هم عملی و کار بدشو کنار بزاره و کار خوب انجام بده اولا خدای بخشنده اونو میبخشه ثانیا تموم گناهایی که کذده تبدیل میشه به خوبی و نیکی و واسش ثواب نوشته میشه و من واقعا از حرف خدا خوشم اومد که این همه بخشندس ولی من گناهکار چشام بسته و کور...

میگفت رابطه با زن شوهر دار بده منم یه مدت هست که یه همچین فکری رو میکردم از روی جهالت ولی وقتی بدیاشو گفت و حرف امام حسین (ع) رو زد که میفرمایند : اگر دین ندارید لا اقل ازاده باشید شرمنده شدم از فکر اشتباهم و از خدای متعال تقاضای عفو کردم

باز آ باز آ هر انچه هستی باز آ / گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ

من اینجورم زیاد گناه میکنم اما توبه میکنم نمیدونم خدا قبول میکنه یا نه اما چون خودش گفته توبه در رحمت به شما بندگانه منم هی میرم هی میام خدامه دوسش دارم دوس دارم همش ببینمش عاشقتم خدا جونم

از بس که شکستم و ببستم توبه / فریاد همی کند ز دستم توبه

دیروز به توبه ای شکستم ساغر / وامروز به ساغری شکستم توبه

ابوسعید ابوالخیر

والسلام...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد