از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)
از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)

شنبه 23 دی ماه 1391

سلام و وقت خوش


البته قبل از هر چی بسم الله الرحمن الرحیم


سلاو و وقت خوش

بازم گناهیدم و اومدم بنویسمش تا همه بدونیم و اینکه بگم طی تحقیق جزئی که خودم کردم همه وضعشون خرابه یه جور سر بسته بگم دنیا رو اب برده این نوستراداموس که میگفت دنیا تموم میشه منظورش دنیای طبیعی نبوده منظورش دنیای اخلاقی بوده

به نظر من الان وضع جوونا بیشتر از هر وقت دیگه ای بده اصلا هم کاری به سیاست و اینا ندارم چون همه چی دست مردمه و تا اونا یه چیزیو نخوان اون اجرایی نمیشه

ینی مردم میخوان که اینجوره و حتما هم ازین وضع راضی ان

فساد فراوون شده اوضاع احوال همه خرابه بیشتر رو چیزی که خودم تقریبا بهش رسیدم مانور میدم کاری به هیچکس ندارم

بهتون گفتم که این چند وقته خیلی گناه کردم و همینطور که غرق تو گناه بودم خیلی چیزا فهمیدم

فهمیدم والدین اونی که باید باشن نیستن

فرزندا اونی که باید باشن نیستن یه جور تعارض نقش بوجود اومده حالا نمیخوام قلمبه سلمبه حرف بزنم منظورم اینه که نقش افرینی و هنجار های خونواده عوض شده اون وظیفه ای که پدر مادر داشتن تغییر کرده بچه ها اون بچه های قدیم نیستن

پدر و مادر تو موارد زیادی که دیدم نقش نان اور خونه رو دارن و اگه هم اینطور نباشه تو تربیت فرزندشون نقش کلی ای  رو ایفا نمیکنن

البته استثنا هم هست و اینکه این نظر منه شاید غلط باشه

قدیما پدر نقش اول خونه رو داشت اما الان فرزندا علنا ارزشی واسه پدر قانع نیستن شاید لفظا بگن چشم ولی عملا خیلی اهمیت نمیدن

البته بازم استثنا هست

اینا بدلیل پیشرفت نسبی علم هست من اینطور فک میکنم که ما الان تو دوران قرون وسطی علم هستیم ینی اینکه یه جاهایی علم پیشرفت کرده و یه جاهایی نه میخوام اینو بگم که علممون الان پنجاه پنجاه پیشرفت و عقب موندگی داره

یه جاهایی علم امروزی با ارزش اجتماعی تعارض و تناقض پیدا میکنه ینی علم گاهی برتر بر ارزش هست و یه جایی ارزش برتر علم و این تعارض و تناقضی که گفتم اینجا مشکل ساز میشه و ادمو سردر گم میکنه

نمیشه فهمید چی درسته و چی غلط من خودم خیلی سر در گم میشم و سعی میکنم که ارزش مدار باشم تا امروزی مدار و این واسم سخته چون معمولا همه امروزی فک میکنن و کسایی که بهشون میگن روشن فکر در مواردی ارزش های دینی رو نمیپذیرن البته این دلیل نیست که حالا بهشون میگیم روشن فکر حتما روشن فکرن,نه این اصطلاح شده که میگن فلانی روشن فکره اما دلیلی نیست که حرفاتش دست باشه

مشکلات زیاده اعصابم کمه این امتحانام شده قوز بالا قوز اصن ....ده به اعصابم همشونم 250 صفحه ای یا 300 صفحه ای با کلمات عربی و قلمبه سلمبه هستن

یه خبری شده بود میخواستم بگم که یه خبر دیگه شد قبلی یادم رفت

دیروز رفتیم بیرون سرد بود باد شدید میومد

الان حوصله ندارم

بعدا میام فکرم درگیره

فعلا بای بای




گر می نخوری طعنه مزن مستان را

بنیاد مکن تو حیله و دستان را

تو غره بدان مشو که می می نخوری

صد لقمه خوری که می غلام است انرا

خیام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد