از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)
از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)

چهارشنبه 27 دی ماه 1391

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و وقت خوش


یه یک ساعتی تقریبا میشه که از امتحان برگشتم خونه این یکی استثناعا فک میکنم بد نبود البته چیزی که من فک میکنم با چیزی که اونجا بعدا معلوم میشه فرق میکنه


4 روزه چیزی ننوشتم اخه دیگه شدم گناه کار واقعی و ازین بحثا و خعلی توپ شدم تو گناه

دست خیلی ها رو هم بند کردم و مثه خودم گناه کارشون کردم

خلاصه اصلا و ابدا خوب نبوده و نیست

نماز کنار گذاشته شد دیگه چون دارم گناه میکنم نمازمم ترک شد حوصلم نمیشه بخونم نمازمو

با سه چارتا دختر رابطه دارم که خوب نیست با سه تا تلفنی ام و با شش تا چت میکنم معمولا

دیگه از حد اعتدال خارج شدم

و همه ی این دلیلا که گفتم جمع شدن و باعث شدن که من از 20 واحد این ترم 6 واحد رو ندم و 4 واحدم بیافتم و خلاصه هر جا رو که بگی یه گل یادگاری گذاشتم

اعصابم داغون تو خونه دعوا تو دانشگاه ضد حال تو باشگاه خوبه بد نیست (تنها جایی که احساس ارامش دارم همون باشگاهه)

پریروز با بچه ها رفتیم بیرون پریشبم هم همینطور دیشب نشستم خوندن مثلا که اومدم تو چت و چت کردم تا ساعت 1 شب و بعدش که اومدم درسی که صبحش امتحان داره رو بخونم دیدم 50 صفحه از 250 صفحه خوندم دیدم اینطوری کارمون نمیشه یه 20 ص دیگه خوندم و خوابیدم تا صبح و بعدشم رفتم دانشگاه امتحان دادم

هرچی میگیرم واسه اینه که تو اتوبوس خوندم

خیلی کثافت شدم هرچی بگم کم گفتم ینی واقعا به معنای واقعی کلمه از خودم ناراضی ام اما با وجودی که ناراضی ام بازم دارم راه کج خودمو تخته گاز ادامه میدم نمیدونم چی بگم

مهمترین مشکل من شهوته البته مشکل خیلی های دیگه هم همینه ها بزار رو راست حرف بزنم من هرچی گناه میکنم به واسطه ی شهوتیه که قادر به کنترل و رام کردنش نیستم البته خیلی های دیگه هم حکم منو دارن یه وقت نگین این تنها اینجوره نه خیلیای دیگه هم مثه منن

با مشکلشون میسوزن و میسازن اما دم نمیزنن ولی من میگم تا بقیه عبرت شه واسشون دور این گه خوریا البته با عرض پوزش نرن

فرا بعد از ظهرم امتحوون دارم 283 صفحه که قریب به یقینه 5 صفحشو خوندم و بقیشو خدا میدونه کی بخونم

عصب دستم درد میکنه شدید حال ندارم دارم میمیرم ایشالا

دیروز با سارا حرف زدم زنگ زد گفت چطور ادم مفسدی باشی که خدا هم بهت نگاه نکنه و بتونی با ارواح خبیث ارتباط برقرار کنی و ازین حرفا و راهکار های جالبی ارائه داد که راست و دروغشو نمیدونم ولی میگفت اینارو یه نفر قبل اعترافاش تو تهران گفته و بعدشم یارو رو اعدام کردن

بمن گفت اگه واقعا بخوای از خدا دور شی و گناه کار شی باید به قران اهانت کنی به اسمای خدا توهین کنی(عین جملشو نمیگم ولی چیزی که میگفت مضمونش این بود)و ازین کارا که منم واسه اولین بار میشنیدم کسی بتونه این کارا رو بکنه و همچین اهانتایی بکنه به قران که از گفتنش معذورم نعوذ بالله

خدا همینجوری از من بدش میاد حالا بیام مردم رو به نهی امر کنم که دیگه کلام پسه معرکس

اما میگفت اینطور رابطه برقرار میشه و ارواح واست کار انجام میدن و تو هم واسشون کار انجام میدی ولی گفت اونا هرکاری تو بخوای رو واست انجام نمیدن ولی هر کاری اونا بخوان رو باید انجام بدی واسشون وگرنه اذیتت میکنن

و گفت همونی که اعدامش کردن بعد از اهانت و این حرفا توبه میکنه ولی ارواح (جن) دست از سرش بر نمیدارن و اذیتش میکردن و اونم مجبور میشه دوباره اهانت کنه تا ازاد شه

و اینکه گفت دو نوع ارواح و جن هستن که به ادم کمک میکنن یکیش همون خبیث ها بودن که واستون گفتم یکی دیگشون ارواح خوب و جنای خوب هستن که واست همه کاری میکنن بدون اینکه بخوان واسشون کاری انجام بدی و همه جوره باهاتن

و اسم چنتا عالم بزرگ رو اورد که با ارواح خوب ارتباط داشتن و یه جورایی نعمت خدا واسشون ارسال شد به واسطه ی خوبی و گذشت از مال و دارایی(انفاق و صدقه و این بحثا) و مهربانی و خلاصه صفات حسنه داشتن تا اینجور رابطه ای نصیبشون شد

البته راست و دروغش من مطلع نیستم فقط شنیدم و گفته های یه نفر دیگه رو انتقال دادم

خدا از شر هممون بگذره و راه راست نصیبمون کنه


الهی امیــــــــــن


البته عقیده ی خودم به اینه که تا خدا هست همه چیز هست و اون راه گشاس ولی دلم میلرزه از وقتی این حرفایی که بالا گفتمو شنیدم یه ترسی وجودمو گرفته پناه میبرم به خودش از شر شیطان رانده شده

ای شیطان برووو کاری به من نداشته باش خو



خدایا پناه میبریم به تو از وسوسه های شیطان رانده شده و فتنه ها و فتنه انگیزی های او و تکیه کردن بر انچه در دلها می افکند و نوید ها و فریب های او و افتادن به دام های او و طمع ورزیدن او در این که ما را از جاده ی طاعت تو بازگرداند و به نافرمانی تو خوارمان سازد.پناه میبریم به تو که انچه را شیطان در چشم ما می اراید زیبا ببینیم و انچه را زشت جلوه میدهد گران میپنداریم...


صحیفه ی سجادیه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد