از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)
از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)

پنج شنبه 26 بهمن ماه 1391

بسم الله الرحمن الرحیم



سلام و وقت بخیر

پریروز بارونی بود شیراز و رضا هم اینجا بود و من و رضا دور درست کردن ماشین بودیم و زیر بارون خیس خیس شدیم خاصیت جوونا هم که میدونین وقتی یه کاری میکنن که هیچ ادم عاقلی نمیکنه همیچینی قیافه و فیگور میگیرن انگار مثلا شاخ غول شکونده ما هم همیطو خلاصه بعذ از ظهر ساعت 6 خوابیدم تا 12 و نیم بیدار شدم دیدم سرم گیج میره و حالم بده حالت تهوع و ازین بحثا یه چیزی خوردم اومدم خوابیدم تا سه نیمه شب بعدش دوباره رفتم یه دور زدم و خوابیدم تا 7 ونیم همیطو حالم بد تر شد صبحم رضا اومد رفتیم بیمارستان واسه نوبتی که گرفته بودیم واسه پام و دیدن پلاتین و عکس و اینا اونجا حالم خیلی بد بود تهوع کردم و بهتر شدم و اومدیم ونه و گذشت و شد الان که بهترم

دکترم گفت پات خیلی خوب شده و اجازه داد برم باشگاه

داشتم نماز میخوندم تو فکر رفتم که بلوغ ینی چی بعدش گفتم بلوغ موقعیه که ادم بتونه اهم و مهمشو بفهمه . بفهمه چی خوبه چی بده و به عقل سلیم برسه پیش خودم گفتم این دوره زمونه جوونای ما 20 الی 25 سال عقل دار میشن دخترا که تا سن 22 اینا هنو عروسک بازیشونو دارن پسرا هم که کل عمرشون مشغول بازی ان خیلی زوده سنشونو گذاشتن 9 سال و 15 سالگی البته ایراد از اسلام و قوانین اون نیست چون خللی به اسلام وارد نیست اشکال از سیستم اموزشی کشوره

به نظر من خیلی از مشکلای الانمون به خاطر ایراد از سیستم اموزشیه کشوره

چونکه سیستم اموزشی بجای اینکه بیشتر به اصلیات تعلیم و تربیت بپردازه به فرعیاتش میپردازه هدف اصلی اموزش رو فراموش کردن نمیدونن هنوز چیو باید اموزش بدن

فرهنگ ما اگه تو بعضی زمینه ها ضعیفه این اشکال از والدین و سیستم اموزشیه

والدین بچه های دیروز بودن که توسط همین سیستم اموزشی تعلیم دیدن و شدن والدین امروز فرزندان هم که باید هرچی بهشون یاد دادن بگیرن البته داره بهتر میشه سیستم اموزشی ولی هیچی بهتر از برنامه ی اموزشیه بلند مدت نیست ماها کلا دنبال چیزای زود بازده هستیم و اهل صبر کردن نیستیم

و همیشه گفتن گر صبر کنی زغوره حلوا سازی ...

البته من در جایگاه نقد نیستم نظرمو گفتم فقط

هنوزم سرم درد میکنه

برم بازی کنم بعدشم برم باشگاه

وقتتون خوش



اینم خیلی خوشکله ایول به سازندش


طالعی کو، که کشم مست در آغوش ترا؟بـوسـه تـاراج کـنم زان لب می نوش تـرا
از پــر و بــال پـریـزاد خـوش آیـنـده تـرسـتجـلـوه زلـف پـریـشـان بـه بـر و دوش تـرا
لـب مـیگـون نـتـوانسـت تـرا کـردن مـسـتنیست ممکن می لعلی برد از هوش ترا
خـواهد از چـشـمه خـورشـید بـرآوردن گردگر چـنین خـط دمد از صـبـح بـناگوش تـرا
نیست لازم لب نازک بـه سخن رنجـه کنیچـشـم گـویاسـت زبـان لب خـاموش تـرا
نه چـنان فصل بـهار تـو بـود بـر سـر جـوشکـه دم سـرد خـزان افـکـند از جـوش تـرا
بـود ممکـن که تـو بـی رحـم ز من یاد کنیمـی تـوانـسـتـم اگـر کـرد فـرامـوش تــرا


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد