از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)
از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)

پنج شنبه 29 فروردین ماه 1392


لـَـشم، لاشـــی نیستم... بــَـد دهنم، بــی ادب نیستم... وَحــشی ام، بی رحـــم نیستم... مـــغرورم، خـــودخواه نیستم... رُکــَــم، دروغـــــگو نیستم... ساکـــِــتم، لال نیستم... کله خــَــــرم، بیشـــــــعور نیستم... خلاصه خودمم (واقعی) ؛ تواَم خودت باش


                                             ░░▒▓██████▓▒░░




زاهدی گوید    جواب چهار کس مرا تکان داد :



اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد . او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود 
دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟ 
سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای ؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت:تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟ 
چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد . گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن  
گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟


بقیه سخنان در ادامه ی مطلب...



در مقابل کار های روزمره ، مثل ساعت دقیق و منظم باش .

 

در مقابل حوادث و خبر های بد چون باد سریع بگذر.

 

در مقابل بزرگتر ها چون بید همیشه سر به زیر باش .

 

در مقابل مشکلات و سختی ها چون سنگ خارا قوی و غیر شکننده باش.

 

در مقابل سخنان درشت و ناراحت کننده چون پنبه نرم باش.

 

در مقابل عواملی که نمی توانی آنها را تغیربدهی چون موم انعطاف پذیر باش.

 

در مقابل بخشش همچو خورشید سخاوتمندانه و بی توقع به همه بتاب.

 

در مقابل ضعف نفس مانند شناگری ناشی آنقدر خود را به آب بزن تا روزی شناگری ماهر شوی.

 

در مقابل تملق و چاپلوسی مانند ناشنوایان باش که نه می شنوند و نه عکس العمل نشان می دهند.

 

در مقابل جاه و مقام چون عقابی باش که هر چقدر بالا می رود کوچک و کوچکتر می شود.

 

در مقابل پشتکار همچون مورچه ای باش که باری را که ده ها برابر خود وزن دارد بر دوش دارد و از یک سربالایی ده ها بار بالا رفته پایین می افتد ولی همچنان ادامه می دهد.

 

در مقابل نا امیدی همیشه بزرگانی از تاریخ را به یادآور که با وجود معلولیت ها و محرومیت ها نامشان برای همیشه در تاریخ ماندگار است.

 

در مقابل غرور همیشه انسان هایی را به یاد آور که یک شبه از همه چیز به هیچ رسیده اند.

 

در مقابله زیاده خواهی همیشه بادکنک را به یادآور که تنها می تواند مقدار معینی باد را تحمل کند ، در غیر این صورت می ترکد و نابود می شود.

 

در مقابل وسوسه های شیطانی همچون کرو لال دیوانه ای شو که نه می شنود و نه می بیند و نه احساسی دارد.

 

در مقابل الفاظی مانند شانس و بخت و اقبال مانند بی سوادی شو که یک کتاب پر از این کلمات را روبه رویش قرار داده باشند.

 

در مقابل ترس باتلاقی را به یاد آور که هر چه بگذرد بیشتر در آن فرو می روی.

 

در مقابل دشمن به طرزی عمل کن که عکس العمل او با دوستت فرق چندانی نداشته باشد.

 

در مقابل ارتکاب به گناه چنان فرض کن که برای رسیدن به آن باید از یک دیوار بتونی با دست خالی بگذری.

 

در مقابل دشمن دوست نما همچون قطب های همنام دو آهن ربا عمل کن.

 

در مقام دوست چنان باش که هیچگاه پشت سرش حرفی نزنی که اگر روزی مجبور شدی روبه رویش بگویی شرمنده شوی.

 

در مقابل شکست مانند ماهی باش که در خلاف جهت جریان رود ، خستگی ناپذیر ساعت ها و روز ها شنا می کند.

وبالاخره

در مقابل عشـق

همچون شاعران بزرگ با احساس وآماده پاسخگویی باش



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد