از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)
از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)

جمعه 2 فروردین ماه 1392

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام عیدتون مبارک

خوبین خوشین سلامتین

ممنون منم خوبم

اولین گناه سال نو رو انجام دادم

ولی یه چیزو هم نفهمیدم چرا همه از ادم میخوان بهترین باشی واسشون ولی خودشونو هیچ وقت ملزم به هیچ کاری نمیدونن همه از ادم توقع دارن که هرچی اونا میگنو بگی چشم ولی اصن یه لحظه هم به شرایطی که یه نفر توشه فک نمیکنن فک نمیکنن یه ادم چقدر ظرفیت داره اصن فکر نمیکنن

من این سوالو میکنم کدوم ادم میتونه خودشو و روحیشو در عرض یه روز از صفر به 100 برسونه ولی من خیلی وقتا و خیلی روزا حتی خیلی مواقعی که نمیتونستم ادامه دادم خیلی وقتا روزهایی متوالی پشت سر هم روحیم خرد شده ولی بازم تلاش کردم تا روحیمو به 100 برسونم شما وقتی یه اتفاق بد واستون بیافته معمولا چند روز دپرس میمونین ولی من همیشه سعی کردم اگه یه صبح دپرس بودم شبش دپرس نباشم

از بی فکری بعضیا خیلی خیلی خستمه خیلی وقتا سعی کردم جوری رفتار کنم که واسشون چیزی کم نزارم جوری باشم که همیشه اولویت با کارای اونا باشه ولی انگار هرچی بیشتر تلاش میکنم بیشتر شکست میخورم شاید باید مثه خیلی از مردم کارای دیگران واسم مهم نباشه شاید باید رفتارمو کنترل نکنم ولی من نمیتونم نسبت به دیگران بی تفاوت باشم ...

وقت بر شما خوش