از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)
از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)

سه شنبه 10 اردیبهشت ماه 1392

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام خوبین خوشین سلامتین


ممنون منم بد نیستم خوبم که نیستم طبق معمول یه جورایی ضد حالم...

ووووی یه اگهی بازرگانی میزاره مال صابون و ژل حلزون همینی که روزی 9000 بار میزاره منم هر شبکه ای میگیرم میبینم همینو داره میزاره ینی وقتی میبینم بدنم کهیر میزنه دلم میخواد جفت پا برم تو حلق مدیر مسئول این تلویزیون بابا ماهواره تبلیغ میکنه زیادم تبلیغ میزاره ولی تبلیغاش متنوعه واسه همین وقتی زیاد میزاره معلوم نمیشه زیاد ازار دهنده نیس اینا یه تبلیغ دارن همونو گذاشتن رو تکرار فرت و فرت هر شبکه ای که میگیری همینو داره نشون میده اعصاب ادم خرد میشه

همشم اومدن در مورد انتخابات حرف میزنن جدیدن چیزایی هم توضیح میدن که همه دیگه حفظ شدن میگن مثلا سه قوه وجود داره قوهی مقننه مجریه قضاییه

میگن رهبر بالاترین مرجع قدرت کشوره خو این چیزا رو که همه بلدن بیاین یه کار جدید کنین فلان فلان شده ها فقط بلدن تکرار کنن چیزایی که همه بلدن واااای اعصابم پوکید از دست اینا

ادم نمیدونه بخنده یا گریه کنه بحال خودش والا بغران


ظهری داشتم سمت خدا میدیدم قرائتی خیلی قشنگ حرف میزنه من که خیلی خوشم میاد

میگف پیرزنا  نباید بدون شوهر بمونن بعدش توضیح میداد نه اینکه دخترا رو بی خیال شینا پیرا با پیرا باشن جوونا هم با هم یه حرفایی میزنه که تو هیچ عطاری پیدا نمیشه حرفاش واسه این قشنگه که در سطح درک و فهم مردم حرف میزنه نمیخواد حرفو قلمبه سلمبش کنه تا کسی متوجه نشه یه چیزی که دارای معانی عالیه رو با لحن عامیانه میگه

بعضی چیزاشم خوب نیس که دیگه نمیگم...

اگه بخوای بگی مفسد فی العرض شناخته میشی...


بعضی کارا خیلی زشته مثلا خودت یه کارو انجام بدی بعدا تو هزار تا طبل بکوبی که اقا من مخالف این قضیه هستم کهاین کاری که بده رو بکنم حالا خودش سر دمدار این کارا هستا


وقتی این جور رفتاری میشه ینی مردم رو حمار فرض کردن هر بامبولی که میخوان سرمون در میارن ...

خدا همه رو به راه خودش هدایت کنه انشاالله

حال و روز خوشی هم ندارم خستمه کسلم میخوام شیوه ی زندگیمو بکنم مثه این زندانیا , ظهری ناهار خوردم تو یه سینی استیل یه کاسه آش بود با دوتا نون و یه لیوان دوغ گفتم شیوه زندگیم دقیقا شبیه زندونیاس ههههه از خونه که بیرون نمیرم فقط یه تلویزیون دارم با یه کامپیوتر که امکاناتش مجهز تر از یه زندان میشه تازه دریچه ام هم بازه اینم از امکانات بیشتر اون هست...


خلاصه فک میکنیم ازادیم ولی زندونی هستیم


ایت الله قرائتی یه حرفی زد واقعا زیبا بود گفت ما اگه بخوایــــــــــــــــم کاری کنیم راهشو پیدا میکنیم اگر هم نخوایـــــــــــــــم بهانشو پیدا میکنیم 

خلاصه مشکل همش از خودمونه از قدیم گفتن از ماست که بر ماست


وقت خوش



سر حق تیر از لب سوفار گفت

تیغ را در گرمی پیکار گفت


ای پریها جوهر اندر قاف تو

ذوالفقار حیدر از اسلاف تو


قوت بازوی خالد دیده ئی

شام را بر سر شفق پاشیده ئی


آتش قهر خدا سرمایه ات

جنت الفردوس زیر سایه ات


در هوایم یا میان ترکشم

هر کجا باشم سراپا آتشم


از کمان آیم چو سوی سینه من

نیک می بینم به توی سینه من


گر نباشد در میان قلب سلیم

فارغ از اندیشه های یأس و بیم


چاک چاک از نوک خود گردانمش

نیمه ئی از موج خون پوشانمش


ور صفای او ز قلب مؤمن است

ظاهرش روشن ز نور باطن است


از تف او آب گردد جان من

همچو شبنم می چکد پیکان من


اقبال لاهوری

نظرات 2 + ارسال نظر
روستا زاده چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 09:40 ب.ظ

سلام کچل چرا اینقده نیمه خالی لیوانو میبینی؟
خب یکم هم به جنبه ی مثبت فکر کن !
بنده خودم به شخصه چهارشنبه و دو شنبه جزو بدترین روزای زندگیمن وقتی میرم مدرسه بعدش خسته کوفته نیومده بازم کلاس دلم میخواد بزنم هرچی کنکوره نابود کنم ... !!!!(چه خشن خدا نصیب نکنه)
بله ولی میدونی جنبه ی مثبتش چیه؟ این که شبا ساعت 9 با اتبوس میای خونه تو هوای خنک تنهایی وای چه کیفی میده اصلا به من که احساس بزرگی دست میده (آخه اینا چه چرت و پرتاییه که میگم؟)
واقعا همینجورم فقط به عشق برگشتن خونه میرم و دیدن یه مشت آدم خل و چل تر خودم و غرغر کردن درباره مدرسه و فلانه معلم خخخ
یکم آدم مثبت نگر باشه بد نیست حالا من جا تو نیستم بخوام قضاوت کنم درباره خودم گفتم .

اصولا نباید چیزیو به خودمون تلقین کنیم من تجربه کردم مثلا:
یه روز درس نخونده بودم خودمو زدم به بی حالی که آره من دور از جونم ایشاالله شونصد سال عمر کنم رو به قبلم
از شانس بسیار زیبای ما هم اونروز نه از من درس پرسید نه از هوشکی دیگه خخخ
اینو میخواستم بگم که تا دو روز نفسم بالا نمیومد و سر درد داشتم

آری خلاصه مطلب اینکه بد نیست دیدگاهتو نسبت به این زندگی تغییر بدی هر چند بر علیهت باشه...


ببین میخواستم یه جمله بنویسما نمیذارین که هی حرص میدین والا دست این ننه پیرزن غرغرو ها رو هم از پشت بستم !!!

خخخخخ دیدای مثبتش هم میبینیم چشم ولی خو سختی ها ادمو اذیت میکنه

روستا زاده پنج‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 02:30 ب.ظ

وقتی به آخرش که خوشی باشه فکر کنی سختی ها هوچی نیس

اخرش هم مث همین اولش عنه
نمیشه وقتی همه چی عنه توقع بهشت داشته باشی یکی ک همه چیش عنه عن میمونه و تغییر نمیکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد