وقتی قلبهایمان کوچکتر از غصههایمان میشود
وقتی نمیتوانیم اشکهایمان را پشت پلکهایمان مخفی کنیم
و بغضهایمان پشت سر هم میشکند،
وقتی احساس میکنیم بدبختیها بیشتر از سهممان است و رنجها بیشتر از صبرمان؛
وقتی امیدها ته میکشد و انتظارها به سر نمیرسد،
وقتی طاقتمان طاق میشود و تحملمان تمام...
آن وقت است که مطمئنیم به تو احتیاج داریم و مطمئنیم که تو،
فقط تویی که کمکمان میکنی...
آن وقت است که تو را صدا میکنیم، تو را میخوانیم.
آن وقت است که تو را آه میکشیم، تو را گریه میکنیم، تو را نفس میکشیم.
وقتی تو جواب میدهی،
دانهدانه اشکهایمان را پاک میکنی و یکییکی غصهها را از توی دلمان برمیداری،
گره تکتک بغضهایمان را باز میکنی و دل شکستهمان را بند میزنی،
سنگینیها را برمیداری و جایش سبکی میگذاری و راحتی؛
بیشتر از تلاشمان خوشبختی میدهی و بیشتر از لبها، لبخند،
خوابهایمان را تعبیر میکنی و دعاهایمان را مستجاب و آرزوهایمان را برآورده،
قهرها را آشتی میکنی و سختها را آسان.
تلخها را شیرین میکنی و دردها را درمان،
ناامیدها، امید میشود و سیاهها سفید سفید...
خدایا
تورا صدا میکنیم ،تو را می خوانیم
روزی شیوانا متوجه شد که باغبان مدرسه خیلی غمگین و ناراحت است. نزد او رفت و علت ناراحتی اش را جویا شد. باغبان که مردی جاافتاده بود گفت:" راستش بعدازظهرها که کارم اینجا تمام می شود ساعتی نیز در آهنگری پای کوه کار می کنم. وقتی هنگام غروب می خواهم به منزل برگردم هنگام عبور از باریکه ای مشرف به دره جوانی قلدر سرراهم سبز می شود و مرا تهدید می کند که یا پولم را به او بدهم و یا اینکه مرا از دره به پائین پرتاب می کند. من هم که از بلندی می ترسم بلافاصله دسترنجم را به او می دهم و دست خالی به منزل می روم. امروز هم می ترسم باز او سرراهم سبز شود و باز تهدیدم کند که مرا به پائین دره هل دهد!؟"
شیوانا با تعجب گفت:" اما تو هم که هیکل و اندامت بد نیست و به اندازه کافی زور بازو برای دفاع از خودت داری! پس تنها امتیاز آن جوان قلدر تهدید تو به هل دادن ته دره است. امروز اگر سراغ ات آمد به او بچسب ورهایش نکن. به او بگو که حاضری ته دره بروی به شرطی که او را هم همراه خودت به ته دره ببری! مطمئن باش همه چیز حل می شود."
روز بعد شیوانا باغبان را دید که خوشحال و
شاد مشغول کار است. شیوانا نتیجه را پرسید. مرد باغبان با خنده گفت: "
آنچه گفتید را انجام دادم. به محض اینکه به جوان قلدر چسبیدم و به او گفتم
که می خواهم او را همراه خودم به ته دره ببرم ، آنچنان به گریه و زاری
افتاد که اصلا باورم نمی شد. آن لحظه بود که فهمیدم او خودش از دره افتادن
بیشتر از من می ترسد. به محض اینکه رهایش کردم مثل باد از من دور شد و حتی
پشت سرش را هم نگاه نکرد. "
شیوانا با لبخند گفت:" همه آنهایی که
انسان ها را تهدید می کنند از ابزارهای تهدیدی استفاده می کنند که خودشان
بیشتر از آن ابزارها وحشت دارند. هرکس تو را به چیزی تهدید می کند به زبان
بی زبانی می گوید که نقطه ضعف خودش همان است. پس از این به بعد هر گاه در
معرض تهدیدی قرار گرفتی عین همان تهدید را علیه مهاجم به کار بگیر. می بینی
همه چیز خود به خود حل می شود!
هیچ چیز در دنیاارزش ناراحت شدن را ندارد، اگر باور نداری این مطلب را بخوان.
چرا ناراحتی؟ ممکن است هرروز فقط با دو حالت رو به رو شوی وقتی که حالت خوب است یا وقتی که مریض هستی.
اگر حالت خوب باشد که موردی برای ناراحتی وجود ندارد، اما وقتی مریض هستی، باز هم با دو حالت روبرو می شوی : حالت اول وقتی است که در حال خوب شدن هستی و حالت دوم وقتی است که داری از دنیا میری !
اگر حالت رو به بهبودی است که موردی برای ناراحتی وجود ندارد ، اما اگر در حال مردن هستی، باز هم با دو حالت روبرو می شوی یا به بهشت میروی یا به جهنم !
اگر به بهشت بروی که موردی برای ناراحتی وجود ندارد اما اگر به جهنم بروی ، آنجا دوستان زیادی در انتظارت هستند که حتی وقت نمی کنی برای آنها دست تکان بدهی !
پس همیشه شاد باش و بخند
هرگز برای غروب کردن خورشید گریه نکن زیرا آن وقت، اشک هایت به تو مجال نمیدهند تا زیبایی های ستاره را ببینی.
همه زندگیتون ، همه کاراتون رو دیده.
اون میخواد که شما بدونید که دوستتون داره و شما رو بخشیده... فقط میخواد ببینه تا کی به شیطان اجازه میدید به خاطر این کارا شما رو در خدمت بگیره!
بهترین چیز درباره خدا اینه که هر وقت ازش طلب بخشایش میکنید نه تنها میبخشه بلکه فراموش هم میکنه.
همیشه به خاطر داشته باشید:
*خدا پشت پنجره ایستاده*
به همین سادگی، فراموش می کنی که زن هستی، جوان و زیبا..
به همین سادگی، نمیبینی که کودکانت همبازی می خواهند و نه آشپزی ماهر…
به همین سادگی، فراموش می کنی که پسرکت مادری امروزی و شیک می خواهد با روسری قرمز..
به همین سادگی، سنگ صبور همه می شوی…
به همین سادگی، خودت را فراموش می کنی..
به همین سادگی، حرفهایت را می خوری و به شوهرت نمی گویی..
به همین سادگی، از دنیای همسرت دور می شوی..
به همین سادگی، نمی دانی که باید تغییر کنی نه با کردارت که با افکارت…
به همین سادگی، همه چیز را می بازی، عشقت، همسرت، دخترت و پسرت را…
به همین سادگیِ صدا زدن اسمت در خواب، دیگر ترکش نمی کنی…
به همین سادگی، یک نیمه مستندِ کم دیالوگ می سازی که چندین سیمرغ بر سرش سایه می اندازد..
به همین سادگی، یک تیتراژ آغازین دلچسب برای فیلمت می سازی…
به همین سادگی برای «روغن لادن»، «شیرپاک»، «ماشین لباسشویی ارج»، «قنادی گلستان»، «انستیتو زبان سیمین»، «سن ایچ»، «چای گلستان» و «بانک اقتصاد نوین» تبلیغ میکنی..
»به همین سادگی»، فیلمی از رضا میرکریمی
و زندگی نیز به همین سادگی است..
به همین سادگی می توان شاد و پیروز بود
و به همین سادگی می توان، همه چیز را باخت.
سادگی را جدی بگیرید
عتیقهفروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید کاسهای نفیس و قدیمی دارد که در گوشهای افتاده و گربه در آن آب میخورد. دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب میشود و قیمت گرانی بر آن مینهد. لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت: چند میخری؟ گفت: یک درهم.
رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقهفروش داد و گفت: خیرش را ببینی.
عتیقهفروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنهاش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی. رعیت گفت: قربان من به این وسیله تا به حال پنج گربه فروختهام. کاسه فروشی نیست.
هرگز فکر نکنید دیگران احمقند
1. دل تنها عضوی است که با نگاه لمس می شود.
2. دل تاری است که وقتی بشکند بهتر می نوازد.
3. خدا را بخوان تا خدا تو را از خواندنی ها قرار دهد.
4. غرور از فرشته شیطان ، و تواضع از خاک ، انسان می سازد.
5. گرفتار گناه ، اسیر هر دو عالم است.
6. حقیقت رنگ کردن مردم عینکی شدن خود است.
7. زنی که جواهر است از جواهرات برای خویش بت نمی سازد.
8. چشم دروغگو بیشتر از معمول پلک می زند.
9. مطالعه یک کتاب تجربه یک زندگیست.
10. لبخند طاق نصرتی بر دروازه دل است.
11. کودکان خوبند اگر خلاف کردند بزرگترها را ادب کنید.
12. رابطه ای که با هوس شروع شود، با تنفر خاتمه می یابد.
13. چاله شکست پر است از انسان های تندرو.
14. دوست جدید دنیای جدید است.
15. همه از عشق دم می زنند اما عاشقان در سکوت می میرند.
16. هر کس در هنگام شکست ها نشکند پیروز است.
17. همه انسان ها در شهر خیال خویش اسطوره هایی منحصر به فردند.
18. زندگی ساختنی است نه گذراندنی.
19. جهان بزرگتر از آن است که با کار تو خراب شود با گناه خود را خراب نکن.
20. غرور انهدام است مغرور نباش.
21. ای انسان بمان برای ساختن و نساز برای ماندن.
22. امروز فرصتی است برای جبران دیروز و ساختن فردا.
23. ارزانترین و زیباترین آرایش صورت لبخند است.
24. بقا از آن خداست باور ندارید از گذشتگان بپرسید.
25. کسی که هدف های بزرگ دارد بزرگ می میرد.
26. در میدان عشق قاتل و مقتول محبوب یکدیگرند
می خواهم برگردم به روزهای کودکی
آن زمان ها که: پدر تنها قهرمان بود.
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند.
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود ...!