از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)
از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)

1393/12/29

سلام وقتتون زیبا ایامتون شاداب :))


عجب جمله ای گفتما اصن یه وضی من فیلفوسم کلا خخخخ

اخرین روز سال 93 هست امسالم گذشت به قول یکی از علما ک میگفت عمر میگذره خوبی و بدی هم همینطور خوشحال باشیم ک میگذره و نمیمونه چون اگر میموند تحمل دردا و مشکلاتمون برامون خیلی سخت میشد پس چون میگذره دردی نداریم اصن :)

دیروز روی خوبی بود با دوستان قدیمی رفتیم بالا کوه اذیت کردیم یکم ورزش کردیم در بعضی مواقع سیگار کشیدیم من یه پک بیشتر نزدم البته :)) یه نفرمون سیگاری بود همه را میخاست سیگاری بنماید

عکس گرفتیم خلاصه خوش گذشت جا همه دوستان خالی

امسالم گذشت , امسال بیشتر از پارسال من با اینترنت عجین شدم و همه وقتمو پا نت میگذرونم فضای مجازی شده دنیایه من جایی ک میتونم توش ازاد باشم میتونم خودم باشم میتونم کارایی ک دوست دارم انجام بدم بیرون فضای مجازی ک هستم مثلا با دوستان میریم بیرون همونطور ک قبلا گفتم من دیگرانو به خودم ترجیح میدمو همه برام مهمتر از خود منن واسه همین یه جورایی اسیر خواسته های دیگران میشم اینکارو بکن اینجا برو اینجا بیا :| همه جوره خودم نیستم واسه همین یکم سختمه کلا ادم مظلومی هستم واسه همین خیلیا سوارم میشنو ازم سواری میگیرن

من بهشون احترام میزارم بهشون محبت میکنم گاهی وقتا از حق خودم کوتاه میام تا دیگران راضی باشن ازین کارمم راضی هستم چون نیکی کردن به دوستان و اطرافیان خیلی خوبه کلا ادم اگه میتونه خوبی کنه باید بکنه چون اون دنیا ازش میخان ولی دوس دارم بقیه هم مث خودم باشن درک داشته باشن مهربون باشن زور نگن به ادم البته توقع منم زیاده چون ادما متفاوتن همه ک یه جور نیستن اغا چرا راه دور انگشتای دستم پنجتاش مث هم نیستن چه برسه پنجتا ادم به عنوان مثال

دوستیا یه جوری شده من ماشین خونه رو بر میدارم دوستامو میبرم بیرون براشون شام میخرم هرچی میگن میگم چشم بعدشم میرسونمشون خونه بعدا گله میکنن ک تو فلانی اصن ادم توش میمونه چی بگه بهشون

من سه تا دوست صمیمی بیشتر ندارم که یه دونه ازون سه تا صمیمی تریم همشون ادمای خوبی هستن من درکشون میکنم چون میدونم شرایط زندگیشون مث شرایط زندگی من سخته خوشحال میشم بتونم روزی سه ساعتم بهشون شادی بدم البته اگه تو کارم موفق باشم سعی کردم دوست خوبی براشون باشم /خدا داند/

توی خونه هم با مامان و خونواده قهرم  , قهر که نه کلا سردم یه سلامی یه چه خبری و تموم میرم تو لاک خودم زندگی میکنم اینجوری راحت ترم ادم خودمم کارایی میکنم ک خودم میخام هعیمیدونم وضم خیلی خرابه اما هر جور دیگه بخام باشون تا کنم نمیتونم زجر میکشم اذیت میشم کلا سر درگمم تو همینایی هم ک گفتمو بخونین میبینین خیلی تناقض گویی داخلش هست از همه چی میگم خخخ خل و چل شدم مگ نه؟

این شعرو خیلی دوس دارم

نی محزون


امشب ای ماه به درد دل من تسکینی

آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی

کاهش جان تو من دارم و من می دانم

که تو از دوری خورشید چها می بینی

تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من

سر راحت ننهادی به سر بالینی

هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک

تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی

همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند

امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی

من مگر طالع خود در تو توانم دیدن

که توام آینه بخت غبار آگینی

باغبان خار ندامت به جگر می شکند

برو ای گل که سزاوار همان گلچینی

نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید

که کند شکوه ز هجران لب شیرینی

تو چنین خانه کن و دلشکن ای باد خزان

گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی

کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد

ای پرستو که پیام آور فروردینی

شهریارا گر آئین محبت باشد

جاودان زی که به دنیای بهشت آئینی



امیدوارم شما هم دوس داشته باشین روزتون خوش در پناه الله باشید  

سعدی
 

رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما

فرمای خدمتی که برآید ز دست ما

برخاستیم و نقش تو در نفس ما چنانک

هر جا که هست بی تو نباشد نشست ما

با چون خودی درافکن اگر پنجه می‌کنی

ما خود شکسته‌ایم چه باشد شکست ما

جرمی نکرده‌ام که عقوبت کند ولیک

مردم به شرع می‌نکشد ترک مست ما

شکر خدای بود که آن بت وفا نکرد

باشد که توبه‌ای بکند بت پرست ما

سعدی نگفتمت که به سرو بلند او

مشکل توان رسید به بالای پست ما


نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 29 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 07:08 ب.ظ

امیدوارم گذشته و افکار گذشته رو دفن کنین و دیگه تکرارش نکنین.
بعضی از پست های قبلیتون رو خوندم، مغزم سوت کشید!
ولی گذشته رو فراموش کنین و سبک زندگیتون رو تغییر بدین.
یه مثل هست که : افتادن در گل و لای ننگ نیست، ننگ آنست که در گل و لای بمانی.
باز هم لغات بدی رو برای خودتون به کار بردین.
آدم وقتی به خودش بد میگه، ناخودآگاه تمام نیروهاش میره سمت بد بودن.
در سرای آخرت کارهایی اجر و پاداش دارن که برای خدا بوده باشن، نه خلق خدا.
برای شاد کردن دیگران، نباید خودمون رو تباه کنیم.
حتی شاد کردن دیگران هم باید بخاطر رضای خدا باشه.
محبت، تنها عنصری هست که انسان رو از سایر مخلوقات متمایز کرده. آدم با محبتی باشین. با خانواده مهربون باشین. محبتی که آدم رو به پختگی برسونه. نه خطا رفتن.

وبلاگتون رو دنبال می کنم ولی سعی می کنم دیگه کامنت نذارم.

در ضمن، عزت رو اشتباه نوشته بودین. و سپاس گزاری رو با ذ نوشته بودین. فکر کنم علاقه ی زیادی به ذ دارین.

سلام سال نو مبارک
املام ضعیفه دگ چ کنم خخخخ امیدوارم سالی پر از شادی و خیر و برکت داشته باشین
هرچی خدا بخاد همون میشه

haniye شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 12:19 ق.ظ

توهمیشه بهترین بودی وهستی فقط خودت رو دست پایین میگیری منفی فک نکن

چشم گلم مرسی

روستا زاده سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 09:49 ب.ظ

روزگارا تو اگر سخت به من میگیری،
باخبر باش که پژمردن من آسان نیست،
گرچه دلگیرم از دیروزم،
گرچه فردای غم انگیز مرا میخواند،
لیک باور دارم،
دلخوشی ها کم نیست،
زندگی باید کرد...!!!

..............................................................
سلام گل پسر!
من هر موقع تو زندگی با مشکل برمیخورم(اصولا فکر کنم نابینا باشم چون هی برمیخورم) این شعرو میگم
الانم برا تو مینویسم:
اهم اهم...

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خفته است

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است...

(محمدرضا شفیعی کدکنی)

بله ما دریاییم

شاد باشی همشیه آمین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد