از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)
از رنجی که می بریم... < سخن دل >

از رنجی که می بریم... < سخن دل >

تراوشات ذهن مریض من :)

به قولی ...

به قـــولِ بابام:

دیکتـاتـور اون بچّه ی دو ساله ست که بیست نـفر مجبورند به خاطــر اون کـارتون نگاه کنند


به قـــولِ خواهرم:

اگه خر اعتماد به نفس بعضی ها رو داشت الان سلطان جنگل بود…


به قـــولِ لامارتین شاعر فرانسوی :

تو را دوست دارم بدون آنکه علتش را بدانم.محبتی که علت داشته باشد یا احترام است یا ریا …


به قـــولِ مارتین لوتر کینگ:

گرفتن آزادی از مردمی که نمیخواهند برده بمانند,سخت است اما دادن آزادی به مردمی که میخواهند برده بمانند سخت تر است…!


به قـــولِ مایکل اسکوفیلد :

همیشه اون تغییری باش که میخوای توی دنیا ببینی.


به قـــولِ خسرو گلسرخی :

بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بیعرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده ایم…!


به قـــولِ زنده یادحسین پناهی :

تازه میفهمم بازی های کودکی حکمت داشت

زوووووووو…..

تمرین روزهای نفس گیرزندگی بود

……

قطعا روزی صدایم را خواهی شنید… روزی که نه صدا اهمیت دارد نه روز..

…..

این آینده ,کدام بود که بهترین روزهای عمر را حرامِ دیدارش کردم؟


به قـــولِ چارلی چاپلین :

آموخته‌ام که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید

پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می‌توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم

…..

شاید بتوانی کسی را که خواب است بیدار کنی اما کسی که خود را به خواب زده هرگز…!


به قـــول ارنستو چه گوارا :

دستم بوی گل میداد

مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند…

اما هیچ کس فکر نکرد که شاید

یک گل کاشته باشم

…!


به قـــولِ پروفسور حسابی :

یکی از دانشجویان پروفسور حسابی به ایشان گفت : شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید. من که نمی خواهم موشک هوا کنم . می خواهم در روستایمان معلم شوم.

پروفسور جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند.


به قـــولِ والت ویتمن :

زندگی به من آموخت؛

بودن با کسانی که دوستشان دارم، از همه چیز با ارزش تر است.


به قـــولِ ژان پل سارتر:

از همه اندوهگین تر شخصی است که از همه بیشتر می خندد!


به قـــولِ مارک تواین :

آنجا که آزادی نیست،

اگر رای دادن چیزی را تغییر می داد،

اجازه نمی دادند که رای بدهید!


به قـــولِ برتراند راسل :

مشکل دنیا این است، که احمق ها کاملاً به خود یقین دارند،

در حالیکه دانایان، سرشار از شک و تردیدند !

تو را می خواند...


پشت آن قلب یخی

سوزی از دور تو را می خواند

و در این تارترین نقطه تصویر زمین

لحظه ای  کودکی  از نور تو را می خواند.

 

قلب آینه خورشید که در نبض درخت

گوئیا با نفس عشق تو را می خواند

 

طرز گفتار پریشانی شب

حاکی از حادثه بیمار است

ولی اینجا ...

کسی از دور  تو را می خواند.

 

همدما با گل نیلوفر باشی

شاخه ای از دورترین نقطه  تو را می خواند

وبه  اندازه خردترین لحظه آغاز غروب

و بی نورترین  پهنه تاریکی شب

اگرت چشم امید به فردا داری

بدان،

ماه و خورشید تو را می خواند...

خدایا...

خدایا

به دستانم قدرت نوشتن برای خودت

به پاهایم توان پیمودن مسیر پر پیچ و خم و دشوار خودت

و به دلم  مهربانی و بخشش عنایت فرما.


خدایا

به بدترین بنده خود رحم فرما

و مرا از دامهای نامرئی اهریمن دروغ و زیادخواهی رهایی بخش.


خدایا

ذره ذره وجودم را پر کن از احساس خودت

و قطره قطره  خونم را معطر کن با عشقت

و لحظه لخظه مرا رهایی بخش از ذلت

و عادت بر حقارت و نزول از  مرتبه انسانیت.


خداوندا

چراغ چشمانم را خاموش کن

شیشه های خرد شده دلم را  خردتر کن

تک تک استخوانهایم را خرد کن

ولی  احساس با تو بودن را از من مگیر.


خدایا از غرور و خودخواهی به تو پناه می برم

و از عشق بی عمل و یا عمل بی عشق...


سلامم راجوابی نمی دهی ؟!

سلامم راجوابی  نمی دهی  ؟!

 

لمس می کنی

غصه های  شبانه ام  را

خوابهای آشفته ام  را

وپریشانی  روزهایم را

 

حس می کنی

 لحظه بی تو بودن را

ورقهای پاره پاره دلم را

و غروب گریه هایم را

 

می بینی

 طغیان رودخانه عشقم را

طوفان ویرانگر آهم را

و سیلاب رگهای تنم را

 

و باز

سلامم را جوابی  نمی دهی  ؟!



لشکر گوسفندان که توسط یک شیر اداره می‌شود، می‌تواند لشکر شیران را که توسط یک گوسفند اداره می‌شود، شکست دهد.
برای کشتن یک پرنده یک قیچی کافی ست. لازم نیست آن را در قلبش فرو کنی یا گلویش را با آن بشکافی.پرهایش را بزن...خاطره پریدن با او کاری می کند که خودش را به اعماق دره ها پرت کند .

هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود ، دری دیگر باز می شود ولی ما اغلب چنان به دربسته چشم می دوزیم که درهای باز را نمی بینیم.

برای پخته شدن کافیست که هنگام عصبانیت از کوره در نروید.

همیشه بهترین راه را برای پیمودن می بینیم اما فقط راهی را می پیماییم که به آن عادت کرده ایم.

مجنون هنگام راه رفتن کسی را به جز لیلی نمی دید. روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و مهرش عبور کرد. مرد نمازش را قطع کرد و داد زد هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی مجنون به خود آمد وگفت: من که عاشق لیلی هستم تورا ندیدم تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم؟

هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب نگذار!!!

جواب سلام را با علیک بده،

جواب تشکر را با تواضع،

جواب کینه را با گذشت،

جواب بی مهری را با محبت،

جواب ترس را با جرات،

جواب دروغ را با راستی،

جواب دشمنی را با دوستی،

جواب زشتی را به زیبایی،

جواب توهم را به روشنی،

جواب خشم را با صبوری،

جواب سرد را به گرمی،

جواب نامردی را با مردانگی،

جواب همدلی را با رازداری،

جواب پشتکار را با تشویق،

جواب اعتماد را بی ریا،

جواب بی تفاوتی را با التفات،

جواب یکرنگی را با اطمینان،

جواب مسوولیت را با وجدان،

جواب  حسادت را با اغماض،

جواب خواهش را بی غرور،

جواب دورنگی را با خلوص،

جواب بی ادب را با سکوت،

جواب نگاه مهربان را با لبخند،

جواب لبخند را با خنده،

جواب دلمرده را با امید،

جواب منتظر را با نوید،

جواب گناه را با بخشش،

و جواب عشق چیست جز عشق؟

 

همیشه جواب های، هوی نیست. جواب خوبی را با خوبی بده، جواب بدی را هم با خوبی بده. هیچ وقت جواب سر بالا نده. هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب نگذار.مطمئن باش هر جوابی که بدهی " یه روزی، یه جوری، یه جایی"  به تو باز می گردد.

 

"واقعا در جواب هر کلام یه سخن دلنشین و زیبا بگویید."

شاد باشید و شادی و خنده تان را به دوستان و خانواده هدیه کنید.